اختر تابان خلق به زمین افتاد
پیامی از انجینیرشیر”آهنگر”
به یاد یار گرانمایه، زنده یاد داکترهادی محمودی
“اختر تابان خلق” به زمین افتاد
شاد باش ای “هادی” ای فرزند با ایمان خلق
“آفـتـاب مـعـرفـت” ای “اخــتـرتـابـان خـلق”
با اندوه بی کران شنیدم که “آفتاب معرفت”، “اخترتابان خلق”، یکی از بنیان گذاران جنبش دموکراتیک نوین و بانیان “شعلۀ جاوید”، سر رشته دار رزم و پیکار ضد امپریالیسم و ارتجاع درافغانستان – داکترهادی “محمودی” – چشم از جهان بسته و ما را ترک کرده است. این خبر برای من و آن اعضای خانواده ام که او را از نزدیک دیده بودند، شوکه آور و عمیقاً تکاندهنده بود. این تکان به حدی بود که من تا دقایقی نمی توانستم هیچ کاری بکنم. همان دم قلم برداشتم و خواستم پیامی بنویسم، ولی حتی یک کلمه هم نتوانستم روی صفحه بریزم.
صحبت دربارۀ یک دوست بزرگوارمن و یک آموزگار جنبش، یکی از بزرگ ترین شخصیت های مبارزاتی کشورما – داکتر هادی “محمودی” – که بیش از پنجاه سال عمرش را وقف مبارزه و رهبری جنبش کرده است، کارآسانی نیست. بیان زندگی نامۀ این شخصیت ها، بیان تاریخ مکمل نوعی از مبارزۀ خلق ما است و نمی توان آن را درچند صفحه عرضه داشت. فقط می توان متناسب با شناخت و فهم خود به نکاتی از آن زندگی سراپا شور و حادثه و دستاورد و شکست اشاراتی نمود.
با این حال هم، حق این شخصیت ها است که از نخستین دم چشم بستن شان از زندگی، نگذاریم “بمیرند” و آن ها را با یاد کارنامه ها و خصال انقلابی و مردمی شان زنده نگهداریم و ازآن ها بیاموزیم. با چنین رویکردی است که پیکارگران ما ثبت تاریخ می شوند و این گفته که “ثبت است برجریدۀ عالم دوام ما” با ذکر کارنامۀ رزم شان مصداق عملی می یابد. این وظیفۀ بازماندگان جنبش است که با بیان تجارب رهبران پیکارگرجامعه، گنجینه های رزم و مبارزۀ مردم ما را پیوسته پایا نگهداشته و درخدمت کار وپیکار آیندگان بگذارند تا آن ها بتوانند از نکات مثبت ومنفی هستی آن شخصیت های بزرگ جنبش و آزمون های راه گشای شان، در انتخاب و تداوم راه مبارزاتی شان، بیاموزند.
داکترهادی “محمودی”، آن چنان که خودش به من گفت، از شاگردان پیکارگر بزرگ، داکترعبدالرحمن “محمودی” بود. او جانمایۀ فکری – مبارزاتی اش را ازآن بزرگ مرد گرفته بود؛ ولی با توان و استعداد ومطالعه و دانش خود و درک نیاز زمان، آن جانمایۀ فکری را به مراحل عالی تری تکامل داد و به سازماندهی و شیوه های متکامل تر مبارزه دست یافت. او درسال های چهل شمسی به شخصیتی تکامل یافته بود که همه نیروهای سیاسی – اجتماعی درحال شکل گیری، حضورش را در سطح رهبری شان استقبال می کردند. ولی او خودش، درکنار مامای مبارزش داکتر رحیم “محمودی” و…، به طرح ایجاد یک جنبش نوین دست یافتند و باجمعی از مبارزان دیگر، “جنبش دموکراتیک نوین” را بنیان گذاشتند. همین ها با همنوائی عدۀ از روشنفکران خوشنام و سرشناس کشور، به زودی به نشر جریدۀ “شعلۀ جاوید” پرداختند و ایده ها و دیگاه های شان را در کشور شان سرتاسری ساختند.
با دیدن نام های خوش آوازۀ داکتر رحیم “محمودی” و داکتر هادی “محمودی” و تنی چند دیگر در نشریۀ “شعلۀ جاوید”، و کار تبلیغی – ترویجی محافل همنوای این ایده ها، موج علاقمندان با آن همنواشدند. بدین شکل به پاسخ نیاز موجود جامعه، به ابتکار و جاذبۀ شخصیتی داکترهادی “محمودی” و داکتر رحیم “محمودی” و همراهی جمعی دیگر، “جریان دموکراتیک نوین” نهادینه شد و اولین بار در یازدهم ثور ۱۳۴۷ش در مظاهرۀ به مناسبت اول ماه می (روز جهانی کارگر) تبارز علنی کرد.
من درهمین روز اول ماه می ۱۳۴۷ش(چهل و نه سال و اندی قبل از امروز) در جریان مظاهره در فابریکۀ حجاری – نجاری کابل، از طریق عبدالاله “رستاخیز” با داکترهادی “محمودی” آشنائی حضوری حاصل کردم. او می خواست سخنرانی کند ولی عده ای، که بعداً به پرچمی مسما شدند، مانعش می شدند. “رستاخیز”، من(آهنگر) و رحمن “منصوری” و چند رفیق دیگر مان مزاحمان را به کنار زده و داکترهادی “محمودی” را به بلندی کشاندیم تا سخنرانی کند. سخنرانی وی با جاذبۀ شخصیتی اش سِحرآفرین بود. کارگران فابریکۀ حجاری – نجاری نه تنها به دور او جمع شدند، بلکه مزاحمان را از فابریکه بیرون راندند. پس از آن، “رستاخیز” با سخنرانی اش به بسیج کارگران افزود و سپس به رهبری داکترهادی و “رستاخیز”، همراه کارگران به فابریکۀ جنگلک رفتیم و آن جا نیز داکتر هادی “محمودی” با صحبت هایش اکثریت عظیم کارگران جنگلک را به دور خود جمع کرد و “رستاخیز” نیز آن را یاری رساند.
من دراین جا سرآن ندارم که تاریخ مکمل “جنبش دموکراتیک نوین” را بازگو کنم، فقط به آن چه منجر به آشنائی من و داکترهادی “محمودی” گشته اشارتی کردم. از این روز به بعد آشنائی من با داکتر هادی “محمودی” لحظه به لحظه عمیق تر می شد و من در دیدارها از دانش و تجاربش می آموختم.
داکترهادی “محمودی” به شکل نا گفته ای رهبر مسلم “جنبش دموکراتیک نوین” بود و همۀ رهبران متبارز محافل چپ کشور، او را بزرگ خود می دانستند. این ویژگی در زندان دهمزنگ کابل تبارز بیشتر داشت. درآن جا، زندان بانان رژیم او را سخنور یا “رهبر” دیگران دانسته و گفتنی های مقامات دولتی را به او ابلاغ می کردند. رفقای زندانی در حلقۀ آموزشی اقتصاد سیاسی، داکتر هادی “محمودی” را دبیر برگزیده بودند. شخصیت هائی چون انجینیرعثمان، عبدالاله “رستاخیز”، داکترسیدکاظم “دادگر”، داکترعین علی “بنیاد”، و… دانش آموزان حلقۀ به آموزگاری داکترهادی “محمودی” بودند و به دانش و شخصیت او احترام عمیق می گذاشتند؛ به حدی که وقتی در دهلیز مرگ زندان دهمزنگ کوته قلفی شدند، مضطرب “باختری” و عبدالاله “رستاخیز” اشعاری به داکترهادی سرودند که او را “آفتاب معرفت” و “اخترتابان خلق” خطاب نمودند. مطلع آن اشعار چنین بود:
شادباش ای “هادی” ای فرزند با ایمان خلق
“آفـتـاب مـعـرفـت” ای “اخـتـر تـابـان خلق”
توصیف به چنین صفات بزرگی، آن هم از جانب سایر رهبران جنبش، تعارفی نیست و به سادگی هم به دست نمی آید. موصوف(داکترهادی محمودی) یگانه رهبری در آن زمان بود که با شایستگی علمی و مبارزاتی اش متصف به این صفات گشته بود.
برخی ها پس از مرگ صفاتی را به کسانی نسبت می دهند که هرگز به باور نمی گنجد و جز همان وصافان، کس دیگری آن را نمی پذیرد. اما ارزش صفات داکترهادی “محمودی” در این است که درزمان حیات او، همرزمانش او را شایستۀ چنین صفاتی دانسته و متصف به آن ساختند و در سرتاسر جنبش دموکراتیک نوین هم، کسی نه تنها اعتراضی به آن نداشت، بلکه ورد زبان همگان گشته بود؛ بناءً این صفات به رسمیت شناخته شده درجنبش و ضمیمۀ شخصیت داکترهادی “محمودی” بوده و چه کسی بخواهد وچه نخواهد، او را باید “فرزند باایمان”، “آفتاب معرفت” و “اخترتابان خلق” نامید.
من هم همان زمان، درسال ۱۳۴۸ش در زندان فراه این شعر را استقبال نموده و شعری به این مطلع سروده بودم:
“شاد باش ای هادی ای فرزند با ایمان خلق”
صـد درودم بـرتـو و برجمله فرزندان خلق
الی اخیر….
وقتی من و دو رفیق همراه زندانم(انجینیرقدوس و انجینیر عبدالله) بعد از سپری کردن تبعید پیاپی در زندان های مختلف ولایات، به زندان کابل منتقل شدیم، اداره چیان زندان، ما را که جوانان بیست تا بیست و دوسالۀ بودیم، به دستور مقامات بالای رژیم، به رسم جزائی به قلعۀ جدید زندان دهمزنگ، با شقی ترین زندانیان جنائی، دریک اتاق بیست نفره همراه ساختند. داکترهادی “محمودی”، داکتر سیدکاظم “دادگر” و عبدالاله “رستاخیز” که عمق این توطئۀ ظالمانه در زندان را درک کرده بودند، اولین کسانی بودند که به این تصمیم جنایت کارانۀ دولت اعتراض نمودند و طرح یک اعتصاب غذائی مشترک را به دفاع از ما ریختند و داکترهادی “محمودی” از کانال های مختلف به تقویت روحی و دفاع از ما می پرداخت.
احساس مسئولیت هائی این چنین درکلیۀ امورمبارزاتی، و اثرگذاری های تئوریک وعملی در جریان مبارزۀ محسوس جنبش، داکترهادی “محمودی” را یک سر و گردن از دیگران بلند تر می نمود و رهبر مسلم “جریان شعله” معرفی می کرد. و…
زندگی انسان های بزرگی چون داکترهادی “محمودی”، طی دوران مبارزاتی دشوار و طولانی بیش از نیم قرن، بیشک با فرود و فرازهائی همراه است که هردو سویش اثرات بزرگی بر جنبش می گذارد. ناقلان و ناقدان زندگی چنین شخصیت هائی حق ندارند از روی یک مقطع زندگی، دربارۀ تمام تاریخ مبارزاتی این مبارزان، به حکم و نتایج منفی برسند. آن ها باید تمام دوران زندگی و اثرگذاری این شخصیت ها را صادقانه و بدون حب و بغض ببینند و بشناسند و بشناسانند.
داکترهادی”محمودی”هم، مانند هرانسان دیگری، درجریان عملش اشتباهات و دستاوردهائی دارد؛ ولی درکلیت مبارزاتی اش به جنبش دموکراتیک نوین و به خلق افغانستان افتخارات بزرگی آفریده است که به عنوان یک ارزش مبارزاتی کشور باید تقدیر شود.
ایجاد جنبش دموکراتیک نوین، پس از سرکوب و سکوت طولانی جنبش سال های سی، درجامعۀ قرون وسطائی و استبدادی افغانستان آن زمان، ساختن و نوشتن یک مقطع تاریخ جدید مبارزاتی کشور و…، افتخار تاریخی بزرگی است که سهم داکترهادی “محمودی” از هرکس دیگری در آن برجسته تر بوده و نام او را با خط زرین ثبت نگارنامۀ تاریخ مبارزات خلق افغانستان نموده است.
درشرایط موجود که تجاوزگران امریکائی – ناتوئی و دستیاران شان درکشور اشغال شدۀ ما افغانستان با مصرف ملیون ها دالر و حضور پنجاه سازمان جاسوسی زبدۀ جهان، در کنارغارت و چپاول، به نابودی ارزش های مبارزاتی، اخلاقی و سجایای فرهنگی – اجتماعی کشور ما مشغول اند تا ازآن یک جامعۀ بی هویت، بی شخصیت، ارزش زدا و بی ریشه و آرمان بسازند، و خود برهمه ارکانش تسلط همه جانبه بیابند. درچنین فضائی که مشتی از عناصر جاه طلب و اپورتونیست برای رسیدن به مقاصد پست شان به هرچه ارزش و شخصیت اجتماعی – سیاسی است لجن پراگنی می کنند، دفاع از مبارزات برحق و شخصیت های مبارزی چون داکترهادی “محمودی”، دفاع از دستاوردهای جنبش دموکراتیک نوین و دفاع از ارزش های مبارزاتی مترقی خلق افغانستان است.
مرگ داکترهادی “محمودی” به عنوان یکی از ارزش های بزرگ مبارزات سیاسی – اجتماعی کشور، ضایعۀ عظیمی به جنبش و مردم افغانستان به حساب می آید.
من این ضایعۀ عظیم را به خلق مظلوم کشورم، به خانوادۀ بزرگ “محمودی”، به همسر و فرزندان داکترهادی “محمودی” و به همه راهیان باورمند جنبش دموکراتیک نوین تسلیت عرض می کنم و شریک غم واندوه همگان هستم.
انجینیرشیر”آهنگر”
padarjan2025-05-20T07:33:30+00:00