Skip to content
توافقنامۀ مار-آ-لاگو طرح نجات دیرهنگام آمریکا
توافقنامۀ مار-آ-لاگو طرح نجات دیرهنگام آمریکا
والنتین کاتاسانوف (Valentin Katasonov)، پروفسور، دکتر علوم اقتصاد، مدیر مرکز پژوهشهای اقتصادی «شاراپوف» فدراسیون روسیه، پژوهشگر مسائل پشت صحنه
ا. م. شیری– در حالیکه نظام برتون وودوز در حال از هم پاشیدن و سلطۀ دلار سمی در حال افول است، دلاربازان در ایران- حامیان و طرفداران سلطۀ دلار صهیونیستی آمریکا بر اقتصاد میهن ما، نرخ مبادلۀ آن را به یک صد هزار تومان رساندهاند. آیا شناسایی و متوقف کردن طرفداران سلطه دشوار و خیلی پر هزینه است یا ارادهای برای انجام این کار وجود ندارد؟
***
واشنگتن امید خود را برای وادار کردن شرکایش به موافقت با قوانین جدید تجارت جهانی و روابط بینالملل از دست نمیدهد
هر از گاهی عبارت «توافق مار-آ-لاگو» در گزارشهایی دربارۀ تصمیمات ترامپ از زمان بازگشت به کاخ سفید تکرار میشود. اما بطور کامل گفته نمیشود که این توافق بین چه کسی منعقد شده و در مورد چیست. سعی میکنیم آن را توضیح دهیم.
در واقع، معلوم میشود که در حال حاضر چنین توافقی وجود ندارد. این یک طرح مفهومی خاص است که به ادعای خودیها، دونالد ترامپ و افراد تیمش از آن استفاده میکنند. «مار-آ-لاگو» نام باشگاه خصوصی دونالد ترامپ واقع در پالم بیچ فلوریدا است. در اینجا بطور مشخص گفته نمیشود که ترامپ نه تنها کاربر این طرح، بلکه در ابداع آن نیز نقش داشته است.
این طرح بازسازی بنیادی مناسبات آمریکا با سایر کشورها، در وهلۀ اول، بازسازی روابط در حوزههای پولی، مالی و تجاری و اقتصادی را پیشبینی میکند. به همین دلیل، «توافقنامه مار-آ-لاگو» نمیتواند مورد توجه سایر کشورها قرار نگیرد. این طرح احتمالاً به این دلیل «توافق» نامیده میشود که ترامپ انتظار دارد سایر کشورها با مفاد اساسی آن موافقت کنند و واشنگتن در نهایت قادر خواهد بود سایر کشورها را به وضع قوانین جدید در توافقات بینالمللی مجبور کند.
ایدههای اصلی «توافقنامۀ مار-آ-لاگو» را به اختصار توضیح میدهم: «عادلانهتر کردن» تجارت آمریکا با سایر کشورها به طریق از میان برداشتن عدم تعادلات فعلی؛ تجدید ساختار بار بدهی آمریکا و کاهش هزینههای استقراض؛ تشکیل یک صندوق ثروت مستقل در آمریکا؛ وادار کردن متحدان ناتویی آمریکا برای تقبل سهم بیشتر از هزینههای امنیتی؛ تضعیف دلار به منظور افزایش رقابت بینالمللی کسب و کارهای آمریکایی.
پندارههای این طرح بر اساس یک مقالۀ بسیار طولانی (چهل صفحهایی) که حدود یک هفته پس از پیروزی ترامپ با عنوان «راهنمای کاربر برای بازسازی ساختار تجارت جهانی» منتشر شد، استوار است. این مقاله را استفان میران، یکی از افراد تیم ترامپ نوشته است. چهل و هفتمین رئیس جمهور در ماه دسامبر اعلام کرد که استفان میران به عنوان رئیس شورای مشاوران اقتصادی او خدمت خواهد کرد. در واقع او مشاور اصلی ترامپ در مسائل اقتصادی، از جمله مالی، ارزی و تجارت بینالمللی است. میران تجربۀ کار در تیم ترامپ در کاخ سفید را قبلاً در دورۀ اول ریاست جمهوری او داشت. میران از سال ٢٠٢٠ تا ٢٠٢١، زمانی که استیون منوچین این وزارتخانه را رهبری میکرد، به عنوان مشاور سیاست اقتصادی در وزارت خزانهداری خدمت میکرد. او قبل از احراز سمت فعلی خود، یک طراح ارشد در مدیریت سرمایۀ هادسون، یکی از بنیانگذاران شرکت مدیریت دارایی «Amberwave Partners» و یک عضو غیروابسته در مؤسسۀ منهتن بود.
این مقاله شامل شش فصل است: ١- مقدمه؛ ٢- مبانی نظری؛ ٣- تعرفهها؛ ۴- ارزها؛ ۵- مسائل بازار و نوسانات؛ ۶- نتیجهگیری.
در ابتدا، دایرۀ نسبتاً کوچک متشکل از متخصصان به این کار علاقهمند بودند. اما در اواسط فوریه، جیم بیانکو، تحلیلگر مالی معروف آمریکایی و رئیس «تحقیقات بیانکو»، یک بحث آنلاین (وبینار) گسترده در مورد مقالۀ میران برگزار کرد. او علاقۀ مخاطبان به طرح میران را بشدت برانگیخت و آن را به مدار بالا ارتقاء داد.
این بحث مورد توجه رسانههای آمریکایی قرار گرفت و پیشنهادات میران از سوی روزنامهنگاران به عنوان «توافقنامۀ مار-آ-لاگو» نامیده شد. بلومبرگ در بررسی خود خلاصهای از کنفرانس آنلاین گسترده را ارائه داد و «گفتگو دربارۀ توافقنامۀ مار-آ-لاگو برای تجدید ساختار بدهی آمریکا مورد توجه وال استریت قرار گرفت».
جیم بیانکو پیشنهادات مشاور اقتصادی رئیس جمهور را نه به عنوان تعدیل خصوصی، بلکه به عنوان یک تجدید ساختار کامل در کل ساختار مدیریتی در زمینۀ روابط پولی، مالی و تجاری و اقتصادی آمریکا با بقیۀ جهان توصیف کرد. بررسی بلومبرگ میگوید: اصطلاح «توافقنامۀ مار-آ-لاگو» اشاره است به توافقنامۀ پلازا در سال ١٩٨۵ و قبل از آن، به توافقنامۀ برتون وودز در سال ١٩۴۴، که نقاط عطف مهمی در شکلگیری نظام اقتصادی امروزی جهانی بودند».
فکر اصلاح نظام پولی، مالی و تجاری بینالمللی جدید نیست. به ویژه، هم میران و هم بیانکو به کار زولتان پوژار، اقتصاددان مجارستانی-آمریکایی و طراح سابق «گروه اعتباری سوئیس آ.گ.» اشاره میکنند که در بارۀ تضعیف موقعیت دلار در جهان چندین سال پیش هشدار داده و خواستار آمادگی پیشاپیش آمریکا برای این امر شده بود. ابتدا برتون وودز اول اتفاق افتاد (توافق کنفرانس بینالمللی در سال ١٩۴۴). سپس، نوبت به برتون وودز دوم (توافقنامۀ کنفرانس بینالمللی جامائیکا در سال ١٩٧۶ و توافقنامۀ پلازا در سال ١٩٨۵) رسید. حالا هم آمریکا و جهان به برتون وودز سوم نیاز دارند. اگر آمریکا نمیخواهد نقش خود را به عنوان یک قدرت جهانی از دست بدهد، باید آغازگر و محرک این نسخۀ جدید نظام پولی و مالی باشد.
امروز هر سه، هم پوژار، هم بیانکو و هم میران معتقدند که برگ برندۀ اصلی آمریکا نه حتی دلار، بلکه قدرت نظامی و توانایی آن برای تأمین امنیت نظامی دیگر کشورها است. بویژه برخورداری آمریکا از «چتر هستهای» که آماده است آن را بر سر سایر کشورها بگستراند. آمریکا مایل است به مسائل امنیتی متحدانش بشرطی کمک کند که آنها هزینۀ کمک را تقبل کنند. ترامپ حتی در دورۀ اول ریاست جمهوری خود، متحدان اروپایی آمریکا در ناتو و کانادا را به تحتالحمایگی و کمک اندک به امنیت نظامی متهم کرد. به همین دلیل، خواستار آن شد که سایر اعضای ائتلاف نباید کمتر از ٢ درصد تولید ناخالص داخلی را صرف مخارج نظامی بکنند. در غیر این صورت، آمریکا حتی ممکن است از ناتو خارج شود. همه اینها واضح است.
اما پوژار، بیانکو و میران بر این باورند که متحدان میتوانند و باید در مسائل مالی غیرمرتبط به بلوک ناتو با آمریکا همراهی کنند. یکی از ایدههای پوژار به ویژه این است که سایر کشورها در ازای تضمین امنیت خود از سوی آمریکا، میتوانند و باید با تجدید ساختار بدهی آمریکا موافقت کنند. یعنی با مبادلۀ برخی از اوراق خزانهداری آمریکا با اوراق قرضۀ کوپن صفر ١٠٠ سالۀ غیرقابل تجارت موافقت نمایند. در صورت نیاز فوری این کشورها به دلار، فدرال رزرو آمادۀ اعطای وام به آنهاست.
بیانکو در روند این گفتگو از دارندگان اوراق قرضۀ آمریکا خواست تا پیشنهادات پوژار را جدی بگیرند. و در عین حال، با بیان اینکه «اگر ترامپ آماده است ناتو را منفجر کند، چرا نباید نظام مالی را منفجر کند»، آنها را ترساند. بیانکو اظهاراتش را آزادتر از میران بیان میکند. او بعید نمیداند که طی چهار سال آینده ترامپ بتواند بدون ایجاد نظم جدید، نظام پولی و مالی کهنه را کاملاً تضعیف کند. او از بانکداران و سرمایهداران وال استریت خواست تا هوشیار باشند.
البته، با توجه به اینکه ترامپ صنعتی کردن مجدد آمریکا، افزایش رقابت بینالمللی تجارت آمریکایی و حذف کسری عظیم تجاری آمریکا را هدف راهبردی خود اعلام کرده است، نرخ دلار آمریکا یکی از موضوعات کلیدی سیاست اقتصادی ترامپ است. زیرا، این امر مستلزم کاهش ارزش پول آمریکاست. پوژار، بیانکو و میران اعتقاد دارند که برای انجام این امر، ترامپ باید همان کاری را بکند که ریگان دقیقا چهل سال پیش در سال ١٩٨۵ انجام داد. این امر به توافقنامۀ پلازا اشاره دارد (موسوم به نام هتل پلازا در نیویورک که مذاکرات در آن انجام شد). در آن زمان واشنگتن توانست متحدان و شرکای خود را به اتخاذ تدابیری برای افزایش نرخ ارز خود در برابر دلار آمریکا متقاعد کند. آنها به عهد خود وفا کردند و اقتصاد آمریکا دوباره نفس کشید. پس از این، اقتصاد ژاپن دچار بحران شد (البته، اندکی قبل از این، سرزمین آفتاب تابان یک «معجزۀ اقتصادی» را تجربه کرده بود). اما از آن زمان به بعد هرگز بهبود نیافته است.
۴٠ سال پیش، آمریکا میتوانست آگاهانه و در واقع به زور ارزش دلار را پائین بیاورد. زیرا، دلار آمریکا از حاشیۀ امنیتی کافی برخوردار بود. اکنون چنین حاشیۀ امنیتی دیگر وجود ندارد. آیا به همین دلیل ترامپ گفته است برای هر کشوری که جرأت کند وضعیت دلار را به عنوان یک ارز جهانی به چالش بکشد، تعرفه ١٠٠ درصدی وضع خواهد کرد؟ دلار به عنوان یک ارز جهانی با تکیه بر آخرین قدرت خود سر پا ایستاده است. و برای ترامپ لازم است دلار، حتی ضعیف، به عنوان یک ارز جهانی باقی بماند. خواستههای متقابل انحصاری را میتوان «تضاد ارزی» چهل و هفتمین رئیسجمهور آمریکا نامید.
ما بار دیگر به صحت نظریۀ رابرت تریفین (١٩١١-١٩٩٣)، اقتصاددان مشهور آمریکایی متقاعد شدیم. در اوایل دهۀ ١٩۶٠، او تناقض ارزی (معضل) را که به نام او نامگذاری شد، فرموله کرد. ماهیت تناقض عبارت از این است: «اگر کسری بودجۀ آمریکا ادامه یابد، جریان ثابت دلار به رشد اقتصاد جهانی کمک خواهد کرد. با این حال، کسری بیش از حد آمریکا (دلار مازاد) اعتماد به ارزش دلار آمریکا را تضعیف میکند. عدم اعتماد به دلار باعث میشود تا دیگر به عنوان ارز ذخیرۀ جهان پذیرفته نشود. نظام نرخ ثابت ارز ممکن است سقوط کند و به بیثباتی منجر شود». تریفین ایجاد واحدهای ذخیرۀ جدید را راه اصلی خروج آمریکا از این بنبست میدید. آنهایی که به طلا یا ارزهای ملی مختلف متکی نیستند، نقدینگی کلی جهان را افزایش خواهند داد. او در سال ١٩۶٠ نوشت: «اصلاحات اساسی نظام پولی بینالمللی مدتهاست که به تعویق افتاده است. ضرورت و فوریت آن امروز با تهدیدی که برای دلار یک زمان قدرتمند آمریکا پیش میآید، بیشتر مورد تأکید قرار میگیرد». او نخستین ابرها را در افق دیده بود که از نزدیک شدن طوفان به آمریکا خبر میدادند. اکنون طوفان آمریکا را درنوردیده است. اما، اقدامات حفاظتی در برابر رعد و برق مندرج در توافقنامۀ «مار-آ-لاگو» در مقایسه با اقدامات پیشنهادی تریفین چندان مؤثر به نظر نمیرسند. در حالی که میران و شرکا همچنان به دلار چسبیدند، تریفین تغییر پایه و اساس نظام پولی جهان و جایگزینی دقیق و نظاممند دلار با ارز دیگری را پیشنهاد کرد (ارزی مانند «حق برداشت ویژه»- یک واحد پولی خاص که صندوق بینالمللی پول در اواخر دهۀ ١٩۶٠ در مقادیر کم منتشر کرد). اما چنین روش برچیدن بنیاد باید از نیم قرن پیش آغاز میشد. در این صورت آمریکا همچنان میتوانست هژمونی جهانی خود را حفظ کند. اکنون برای دست زدن به چنین اقدام بسیار دیر است. ایدههای موجود در مورد دلار در توافقنامۀ «مار-آ-لاگو» را باید بعنوان نیمه اقداماتی ارزیابی کرد که فقط کاهش (و شاید حتی سقوط شدید) دلار و آمریکا را به تأخیر میاندازد.
در توافقنامۀ «مار-آ-لاگو» در مورد تعرفهها به عنوان ابزار ممکن برای محافظت از اقتصاد آمریکا بسیار صحبت میشود. درست است، میران در مقالۀ خود نسبت به خطرات بالای اعمال تعرفههای حفاظتی هشدار میدهد. او با روحیۀ آکادمیک بحث میکند، برای مثال، دربارۀ «هزینههای» احتمالی حمایتگرایی آمریکا مانند افزایش قیمتها در بازار داخلی آمریکا صحبت میکند. یعنی تعرفهها میتواند باعث برانگیختن موج تورم در آمریکا بشوند. و اعمال تعرفههای «آینهای» یا «متقارن» توسط شرکای تجاری میتواند با کاهش صادرات آمریکا و حتی افزایش کسری تجاری آمریکا همراه شود. همه خواهند باخت. اما آمریکا میتواند «بازندۀ خاص» باشد. به نظر من، ادعای برخی کارشناسان مبنی بر اینکه ترامپ بر اساس مقالۀ میران برای اعمال تعرفه بر کانادا، مکزیک و چین تصمیماتی گرفته است، تا حدی درست است. اما درستتر است گفته شود «توافقنامۀ مار-آ-لاگو» که توسط خود ترامپ نوشته شده، میتواند نوعی سند مجازی تلقی شود.
حالا برگردیم به وبینار جیم بیانکو. این مرشد مالی در طول بحث گفت: «توافقنامۀ مار-آ-لاگو» یک واقعیت نیست، یک مفهوم است. این طرحی است برای بازسازی بخشی از نظام مالی»! به باور من، اگر «توافق» مذکور به طور کامل اجرا شود، منجر به تغییر ساختار نظام مالی نخواهد شد، بلکه به فروپاشی نهایی آن خواهد انجامید.
۴ فروردین- حمل ١۴٠۴
padarjan2025-04-11T04:21:28+00:00
Page load link