استاد عبدالهادی رهنما
صاحب کرم نشود
کسی که دور ز اندیشه اش ستم نشود
رها به عمر ز چنگال دیو غم نشود
هر آن که مردم خود را به چشم کم نگرد
ذلیل و خوار بود گاه محترم نشود
کتاب ها پر است از شهان و گنج و سپاه
ولی یکی چو کاووس و گور و جم نشود
هر آن که چشم و دلش پاک همچو آه گل است
ز قدر و شوکت آن هیچگاهی کم نشود
« توانگری به دل است » نه به پول و مال منال
خسیس پول پرست صاحب کرم نشود
اگر به تن نکند جامه های دانش را
عزیز مدرسه و دوست با قلم نشود
به نزد دانشیان خوار تر ز خار بود
هر آن که در هنر و عِِلِم خود عَلَم نشود