چگونگی تطابق یا انتیگریشن بزرگسالان مهاجر
سکینه روشنگر
چگونگی تطابق یا انتیگریشن بزرگسالان مهاجر
در محیط مهاجرت و پرابلم های آنها
اثر گذاری و اثر پذیری دو پدیده ایست كه در جوامع بشری همیشه در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی اقتصادی، و سیاسی قابل بحث و بررسی میباشد. انسان بنا به داشتن ویژگی ذاتی پذیرش، آموختن و آموزاندن در طول تاریخ ازمحیط و ماحول خویش آموخته و ازگذشتگان خود چیزهائی را به نام عُرف یا سنت و یا عنعنات به ارث برده و بخشهایی از آنرا درخود پرورش و رشد میدهد. قسمت هایی از آنرا هم به مرور زمان بدرد نخور دانسته حذف میكند. اما داشته های حفظ شده را به آیندگان خود به عنوان ارزشهای فرهنگی – اجتماعی به ارث میگذارد.
ازینجاست كه انسان با سنن، عنعنات و سجایای فرهنگی خویش عادت میكند، آنرا درخود حفظ مینماید و هویتش رادرآن می یابد و ازهمینجاست كه هویت انسانها در جوامع مختلف با داشتن مشتركات و تفاوتها مشخص میگردد. انسانهای جوامع مختلف به حفظ هویت تاریخی خود، كه علامت مشخصۀ شان ازانسانهای جوامع دیگراست همیشه تاكید وحتی مبارزه نموده و بدین ترتیب هویت خود راتثبیت مینمایند. امروزه ما و شما كتلۀ مهاجرعملاً با جوامع مختلف، با فرهنگهای مختلف، طرزدید وسیاست، دین وآئین، عنعنات وهمچنین سطح رشد اقتصادی گوناگون مواجه هستیم. بخصوص از وقتیكه خاك وطن را ترك كرده و مهاجرت را پذیرفته ایم این تفاوت ها را از نزدیك شاهدیم و روزمره با آن سروكار داریم. فرهنگ میزبان، كه فرهنگ حاكم است اصولاً در تطابق ما و حتی در انحلال ما در خود تلاش میكند. ما نیز ضمن اثرگذاری و اثر پذیری از آن در حفظ هویت خویش در تلاش هستیم. ازینجاست كه گاهی درپذیرش چیزهایی ازاین فرهنگ و ازدست دادن چیزهایی از فرهنگ خود نا آرام و بیقرار میشویم و مصائب و مشكلاتی دست و پاگیر ما میشود.
نویسندۀ ایرانی “جلال رفیع” دركتاب فرهنگ مهاجم و فرهنگ مولد مینویسد: “فرهنگ همانطور كه از محیط زندگی آدمی زائیده میشود، با تغییرات محیط و یا محیط جدید نیز سازگاری و هماهنگی تدریجی نشان میدهد، تاثیر پذیر است و تغییر پذیر.”
حال سوال اینجاست كه دراین اختلاط فرهنگی- اجتماعی، انسانهای مهاجر چه نقش سازندۀ بازی میكنند؟ چگونه همدیگر را درك میكنند و چگونه خود را با فرهنگ حاكم كشور میزبان تطابق داه شامل پروسۀ انتیگراسیون میشوند؟ درین رابطه باید قبل ازهمه پاسخ این سوال را دریابیم كه آیا تطابق انحلال است؟ یا به عبارت دیگر آیا انسان با تطابق یافتن با محیط میزبان بی هویت میشود؟ بنظر من باید اول دید كه فرهنگ حاكم كشور میزبان چگونه است چه خصوصیاتی دارد؟ چه نكات مشتركی باهم داریم برای نزدیك شدن با آن ازكجا آغاز باید كرد؟ چه چیزهائی را باید ازین فرهنگ بپذیریم؟ چه زمینه ای برای نزدیك شدن یا تطابق وجود دارد؟ پذیرش این تطابق به چه اندازه در ما وجود دارد؟ عوامل درونی و بیرونی كه در زمینه ذیدخل اند كدام اند؟ چه گروههای سِنی از انسانها به آسانی پدیدۀ تطابق و یا انتیگراسیون را میپذیرند؟ و…
مسلماً پاسخ به این همه سوال كار مشكلی است و از حوصلۀ این نوشته بدور. لذا بخشی را كه من امروز به بحث میگیرم بیشتر در این سوال نهفته است كه : بزرگسالان مهاجر در كشورهای اروپائی میزبان چگونه خود را تطابق داده میتوانند؟ یقیناً بحث در مورد بزرگسالانی است كه از چهل سالگی به بعد مهاجر شدند و یا بعد از ختم تحصیلات و مدتی كار در كشور خود دست به مهاجرت زده اند. و یا اینكه دوران جوانی خود را در وطن سپری نموده اند و با یك دنیا خاطرات دوست داشتنی و فراموش ناشدنی و آرزو های برآورده نشده از سرزمین خود ناخواسته بنابر عوامل متعدد مثل جنگ، ویرانی، فشار زورگویان و متجاوزین، ناامنی، بیکاری و… به دیارغربت و مهاجرت شتافتند.
دانشمندان گفته اند در مسئلۀ انتیگراسیون یا تطابق، آموختن زبان نقش عمده را بازی میكند. زبان یكی از اساسات فرهنگ جامعه را میسازد و آموزش زبان كشور میزبان برای مهاجرین، بخاطر بهتر زندگی كردن، یكی از ضروریات است. بر اساس مصاحبۀ خانم “ماریا بورمر” وزیر انتیگراسیون آلمان در مجلۀ فرانسوی زبان تریدونیون ۵۰٪ خارجی های كه در آلمان زندگی میكنند پاس آلمانی دارند یعنی انتیگریت شده حق شهروندی پیدا كرده اند و ۵۰٪ دیگر به علت فرا نگرفتن زبان آلمانی انتیگریت نشده اند. در آلمان بزرگترین پرابلم خارجی ها مشكل زبان است. البته باید فوراً متذكر شد كه این مشكل تنها افغانها نیست مشكل تمام خارجی ها است، افغانها از نظر تعداد درصد خیلی ناچیزی نسبت به دیگر خارجی های ساكن در آلمان بشمار میروند. قابل یادآوری است كه طبق بررسی های اداری درین کشور افغانها نسبت به دیگر خارجیها زود تر در محیط های بیگانه خود را تطابق میدهند. و من امیدوارم این تطابق همیشه درامور نیك و پسندیده صورت بگیرد.
در فرانسه بزرگترین پرابلم خارجی ها ارتكاب جرم و جنایت است. خارجی هائی كه به فرانسه مهاجرت میكنند، اكثریت شان از كشورهای فرانسوی زبان می آیند. قسمتی از كشورهای افریقائی كه زمانی توسط استعمارگران فرانسوی زیر تسلط آورده شدند، زبان رسمی كشور شان زبان فرانسوی اعلام شده و در بعضی جاها حتی زبان فرانسوی به زبان مادری شان مبدل گشته است. مردم سرزمینهای مستعمره در اول به حیث برده به فرانسه آورده شده و استعمارگران فرانسوی كه سالهای سال در سرزمین های شان حكومت كرده اند. با آنها مشكل زبان ندارند، ولی از آنجائیكه مردم فرانسه مانع كار و بار و زندگی برای چنین مهاجرین میشوند درنتیجه، كشمكش هائی بمیان آمده، دامنۀ جرم و جنایات روز تا روز انكشاف پیداكرده است و به عنوان پرابلم اساسی مهاجرین در چنین كشور هائی مطرح و قابل بحث است.
در انگلستان كه تاریخی نظیر تاریخ فرانسه در سیستم كلونیالیستی اش دارد ولی در قسمت آمیزش فرهنگها و پذیرش فرهنگ بیگانه و چگونگی تطابق مهاجرین با آن، بخصوص آن عدۀ كه برای ما قابل بحث اند بكلی از فرانسه فرق دارد. درآنجا مشكل عدۀ زیادی ازمها جرین مشكل زبان و یا مثل فرانسه مشكل ارتكاب جرم و جنایت نیست (البته صحبت ما نسبی است زیرا مهاجرین درهركجای دنیا كه زندگی میكنند حتی اگر كاملاً هم حق شهروندی پیدا كرده سالهای سال در كنار میزبانان خود به آرامی زندگی كنند بازهم مشكلات خاص خود را دارند. و كشور میزبان برای شان همیشه به عنوان كشور دوم قابل بحث است). دركشورهای انگلستان، امریكا و كانادا اقلیت های خارجی در مناطق معینی بود و باش دارند. آنها در آنجاها اجتماعات قومی و ملی خود را میسازند و درآن با رسم و رواج، عنعنات و فرهنگ خود زندگی میكنند و حق شهروندی نیز پیدا میكنند. درین كشورها مردم با زبان خود حرف میزنند، به سیستم اقتصادی خود كسب و كار می كنند و به سیستم خود زندگی می كنند. مثلاً در”ساوت هال” لندن، كه بازارهندی ها است؛ دراین منطقه كاملاً خارجی ها و عمدتاً هندیها، افغانها، بخصوص اهل هنود افغانستان، ایرانی ها، پاكستانی ها و… دوكانهای به سبك هند و افغانستان داشته و در آنها آنچه بدرد زندگی سنتی شان میخورد پیدا میشود.
در سینمای منطقه فلم هندی میچلد و در روزهای تعطیلات رسمی كشور مثلاً روز ۲۵ دسامبر كه همه جا بسته و روز مقدس انگلیسی ها است آنها به كار و كسب خود مشغول اند. و از طرف دولت انگلیس هم هیچ كدام مشكلی برای شان ایجاد نمیشود. دلیل روشن این مسئله در اینست كه كشورهای انگلوساكسن كه از مستعمرات بیشتری برخوردار بودند در نتیجۀ زیست مشترك با فرهنگهای مستعمرات، توانائی تحمل فرهنگ بیگانه را بیشتر دارند و مهاجرین این كشورها عمدتاً از همان مستعمرات سابق شان هستند، لذا درینجا مهاجرفرصت دارد مناسبات فرهنگی خود را حفظ كند و درمتن جامعۀ میزبان كلونی های فرهنگی – اجتماعی مشخص خود را بسازد. در چنین صورتی احساس بیگانگی اش كمتر و پرابلم های روانی او نیز كم میشود.
واما در هالند، بنابه گزارش آقای كویدیر در مجلۀ فرانسوی زبان لیبراسیون به تاریخ اول اپریل ۲۰۰۶ آمده است كه: هالند از مدتیست كه دیگر نمیخواهد كشور مولتی كلتور باشد؛ بنابرین قوانین جدیدی برای پذیرش مهاجرین و اهدای حق شهروندی یعنی گرفتن پاس هالندی وضع نموده كه از تاریخ ۱۵ ماه مارچ سال ۲۰۰۶ قابل تطبیق اعلام شده است. مثلاً: برای كسی كه از خارج رسماً جهت زندگی كردن دعوت میشود ۳۰۰ ساعت درس زبان هالندی و شناخت كلتورهالندی جبریست كه باید دركشور خود آنرا فرا بگیرد. برای كشورهای آسیائی آزمونی (تستی) تهیه شده كه باید پناهنده آنرا موفقانه انجام دهد و قیمت این تست یا آزمون را خود پناهنده باید بپردازد. و اگر درهمۀ اینها موفق شد بعد ویزۀ سه ماهه برای شخص مذكور داده خواهد شد.
در بعضی از شهر های آلمان نیز از سال ۲۰۰۶ به این طرف برای كسانیكه پاس آلمانی مستحق هستند قوانین جدیدی كه شامل یادگیری تمام قوانین كشوری آلمان است وضع شده است كه شخص انتگریت شده علاوه بر شرایط لازم و تسلط بر زبان آلمانی قوانین كشوری و مشخصات فرهنگی آلمان را نیز باید بداند بعد مستحق این شانس میگردد. كه در حال حاضر این قوانین سراسری است.
خوانندگان محترم! همانطور كه از اول بحث گفته آمدیم، زبان نقش عمده را در مسئلۀ انتگریشن بازی میكند؛ لذا یادگیری زبان كشور میزبان و استفاده و بكاربرد و فراگیری سجایای فرهنگی كشور میزبان و شیوۀ زندگی در آن به معنای رد و یا ترك لتور خودی نیست. فرهنگ ماهم در خود نكات منفی دارد كه باید حتی المقدور كوشش نماییم تا دست و پاگیرمان نشود، همانطور در كشورهای میزبان مولتی كلتور هم به نكات منفی از فرهنگ های متفاوت برمیخوریم كه نه تنها ضرورت فراگیری آنها نمیرود، بلكه باید از آن دوری كنیم. هنجارها و ناهنجار های كلتوری از دیدگاه انسانهای یك جامعه بخصوص در كشورهای مولتی كلتور متفاوت است. ولی آموختن سجایای فرهنگی كشور میزبان به غنای فرهنگی ما می افزاید همانطور كه انتقال سجایای فرهنگی ما دركشور میزبان به غنای فرهنگی كشور میزبان خواهد افزود. كشورهائی كه ما فعلاً درآن زندگی میكنیم نقش بسیار بزرگی را در تكامل علم و تكنالوژی، فرهنگ، اقتصاد، فلسفه و… درجهان بازی كرده اند و دانشمندان بزرگی را تقدیم جامعۀ انسانی نموده اند. هم اكنون در بسیاری از نكات جهان اختراعات، اكتشافات و دست آوردهای علمی دانشمندان این سرزمین ها سهولت های فراوانی را ایجاد كرده و بشریت بطور كل از آن بهره برداری میكند. ماباید نیز بكوشیم با استفاده از فرصت حضور خود درین كشورها ازاین دست آورد ها بهره بگیریم. یقیناً ویژگی های سود جویانۀ غیرانسانی نیز دارند كه باید از آن دوری جست. مسایلی نافی اخلاق درینجا بطور علنی مشهود است، آنرا هم نباید تقلید كرد. ولی نفی مطلق همه چیز بنام فرهنگ جامعۀ غربی كار درستی نخواهد بود. لازم نیست ما با چنین نفی غیر منطقی خود را به گرفتاری های ذهنی بیاندازیم، و بخود و اولاد خود و دیگران بی اعتماد شویم و زندگی را برخود حرام كنیم. مگر درجامعۀ خود ماچیزهای بد وغیراخلاقی كم بوده و یا كم است. آنجاهم با این مفاسد مبارزه میكردیم اینجا هم آنها را نمی پذیریم. معنای زندگی مبارزه است.
به هرصورت آنچه لازم به تذكر است در مورد ما بزرگسالان است كه در سنین بالاتر از چهل ساله به اروپا یا غرب آمده ایم، با ارزشهای فرهنگی كه در ما عجین شده و خود به آن باور داریم. عده ای از ما پذیرش فرهنگ غرب را نه انطباق بلكه ناخواسته انحلال دانسته و خود و خانواده های خود را در امواج بیكران آن غرق شده احساس میكنیم. اینجاست كه در ذهن خود خویشتن را دریك مجادلۀ پیگیر وعذاب دهنده درگیر میسازیم. و خود را سكانداری میپنداریم كه با راندن كشتی تسلیم ناپذیر در امواج طوفانی دریای فرهنگ غرب و جامعۀ میزبان پرطلاطم پیش میرویم و درد ناشی از تقلا و تلاش آنرا عملاً در شانه های خود بصورت فزیكی احساس میكنیم و به امراض روانی و جسمی متفاوت، نادانسته مبتلا میشویم. عده ای ازما میكوشیم سنت های خود را( چه خوب و چه بد) حفظ كنیم و بر دیگران نیز تحمیل كنیم و پذیرش فرهنگ غرب را بی چون و چرا رد میكنیم. با چنین تردیدی به اصطلاح با غرور و سربلندی پاها را برزده در ساحل پرخروش دریا به امتداد آن قدم میزنیم و از ترشدن دراین آب، اگر ضرورت آنرا هم داشته باشیم، می پرهیزیم و اگر زمانی امواج خروشان دریا آبی برما پاشید به شدت متاثر شده و خود را تكان میدهیم تا قطرات آب هجوم آورده برما، از ما بریزد.
به هر حال آنچه بر ما بزرگسالان در محیط مهاجرت سخت تمام شده و باعث دوری گزیدن از تطابق ما میگردد، از مشكلات زبانی آغاز میشود. انگیزه های مختلفی كه ما را میآزارد عبارت است از: بیوطنی، اثرات روانی جنگ بر جسم و روان ما (روان پریشی)، مشكلات دیر آموزی در سنین بالا، ضربه خوردن شخصیت علمی و سیاسی، از دست دادن موقعیت شغلی و محیطی گذشته، كم بودن زمینۀ آموزش دوباره، بیكاری وغیره.
بحران بیكاری كه بر اساس سیاست های غلط و خودخواهانۀ سرمایه داری و یاسرمایۀ جهانی تمام اروپا را تهدید كرده، اولین ضرباتش متوجه خارجی ها و بخصوص متخصصین و شخصیت های علمی كه در خارج از اروپا درس خوانده اند میشود. لذا این گروه سنی با مشخصاتی كه ذكرش رفت درین جامعه خود را درحاشیه و منزوی شده یافته و روز تا روز از تطابق دور میشوند و میلی به ارتباطات موثر و مفید با افراد دیگر جامعه نمیداشته باشند.
درین گروه سنی هنوز نوع كار، چگونگی كار، جای كار، معنای دیگری دارد. در حالیكه در اروپا وقتی كلمۀ كار بمیان می آید و یا كسی بگوید من كار میكنم، سوال بعدی اینكه به كجا و چه نوع كار با چه معاشی ازوی پرسیده نمیشود و به همین اكتفا میشود كه مادر فلانی یا پدر فلانی كار میكند. اما متاسفانه این قسمت خوب فرهنگ غرب برتعداد كثیری ازما مسلط نشده است. اگر كسی ما را دریك كار غیر مسلكی ببیند روان و خاطرهریك از ما را می آزارد و به اصطلاح به ما بد میخورد و این تاثیرات به حدی است كه بر امراض روحی روانی بازمانده از جنگ بر ما میافزاید. زیرا ما مردمان آسیب دیده ایم كه زودتر متاثر میشویم و خود را گوشه میكشیم.
عوارض ناسالم عدم تطابق انسان درمحیط زندگی اش را چنین برمیشماریم:
۱ – خود خوری و بهانه جوئی كه درنهایت مبتلا به امراض روحی روانی درمان ناپذیر میگردد .
۲ – زیاده روی (افراط وتفریط در موارد بیشمار)
۳ – انحرافات اخلاقی
۴ – از هم گسستگی روابط فامیلی ( طلاق )
۵ – هم چشمی و رقابت های نا سالم
۶ – پناه بردن افراطی به مذهب وعنعنات بیجا
۷ – مداخلات بیجا درامور دیگران و این را حق خود دانستن
۸ – خود را مركز دانستن و مورد توجه قرار دادن، برای بدست آوردن شاید موقعیت گذشته و درنهایت گذشته گرائی.
هریك ازین موارد هشتگانه و موارد همانند آنرا میتوان به تفصیل به بحث گرفت و مصداقها ونمونه های عملی آنرا برشمرد. كه یقیناً نوشتۀ امروز فرصت و گنجایش آنرا ندارد.
بدین ترتیب وقتی انسانها خود را از محیط جدا میدانند، ناخواسته به مواردی كه ذكرش رفت پناه میبرند و روزتا روز زندگی را برخود و دیگران ناگوار و تلخ میسازند.
آنچه از دید نویسندۀ این سطور تا حدودی راه حلها نامیده میشود، میتوان این نکات را برشمرد.
ایجاد مصروفیتها، مثلاً كار(ازدكانداری تاهركارشرافتمندانۀ دیگر)، مطالعه، نقاشی، سپورتهای مناسب حال، شركت درمجامع عمومی، نه تنها جلسات خودی بلكه یكجا نشستن با همسن و سالان ملیت های دیگر، شركت در كورسهای زبان، حل جدول های متقاطع و نوشتن خاطرات خوش گذشته تا باشد بدیگران و نسلهای بعدی تجارب و قصه های ما بیادگار بماند. كمك به نگهداری و تربیت اطفال خانه بدون آنكه از آن بشرمیم، رفتن به دیدار هم سن و سال های همسایه و اقارب و شناخته ها و گذشتاندن ساعتهائی با تبادل تجربه و نظر با آنها. دیدن تلویزیون های وطنی و یا همزبان میتواند هم ما را درجریان وقایع كشور ما قراربدهد و هم وقت بیكار ما را به مصرف برساند. درصورت امكان با ورود به سایت های وطنی انترنیت میتوانیم ساعتها مصروف شویم و ازخیلی چیزهاهم باخبرشویم. اگربخواهیم ازنمونه های دیگران بیاموزیم بزرگسالان ملیتهای دیگر رامیتوانیم نمونه بگیریم.
بزرگسالان روس در مناطق بود وباش خود، كه اكثراً افرادی باتحصیلات بالا، مثلا پروفیسر وغیره بوده اند در اوقاتی از روز ازخانه های خود میز و چوكی های كوچكی میآورند و درپارك نزدیك خانه به دورهم جمع میشوند و به قطعه بازی، گفتن خاطره ها، قصه ها، و حتی خواندن روزنامه و تبصره روی آن میپردازند وساعت ها وقت خود را خارج از چهار دیوار خانه سپری مینمایند. تركها كه اكثریت جمیعت خارجی را در هر یك از شهرهای آلمان تشكیل میدهند با راه انداختن مغازه های مواد غذائی عدۀ دیگری از همزبانهای خود و حتی خارجیهای دیگر را بكار گرفته و دكانها ی آنها محل بود و باش و دید و باز دید دیگران نیز است. بخصوص رستورانهای تركی وعربی كه همیشه اتراق گاه عدۀ زیادی از خارجی ها و مخصوصاً انسانهای مسن میباشد و بازاركرمبورد و شطرنج و قطعه بازی و روزنامه خوانی درآن رونق زیاد دارد. آنها بدین وسیله هم كار میكنند و هم زمینۀ بود و باش و ملاقات دیگران را فراهم میسازند. بزرگان ما چرانتوانند چنین مصروفیت ها و یا حتی بهترازین ها را به خود ایجاد كنند. حتماً میتوانند.
مسئلۀ “اتنشه اكونومی” یا اقتصاد قومی از جمله بحثهای داغ و جالبی است كه در زمینۀ انطباق یا انتیگریشن نقش مثبت و موثری میتواند بازی كند.
دوستان عزیز امیدوارم كه هر یك از ما بزرگسالان راه حل مناسبی برای بهتر زندگی كردن در محیط مهاجرت با توجه به شرایط فامیلی و وضع ویژۀ خود بیابیم. به امید لحظات خوش و سالم برای سراسر زندگی شما.
padarjan2024-12-05T06:29:26+00:00