عزت آهنگر

            یوسف امید

ای که در بزم رهایی مونس و دمساز نیست
با قناری صدایت شهپر پرواز نیست

باتو در میخانه ی عشق و مسیر آرزو
آشنای ایده و اندیشه ی همراز نیست

صبر ایوب ترا دنیای دون سرور نکرد
یوسف امید را درچاه ویل ابراز نیست

ذهن و احساس تهاجم در مسیر عشق تو
در حصار خسته ی دل سنگر و سرباز نیست

خواستی تا اوج پر گیری و عنقائی شوی
لیک ققنوس وجودت را مسیر باز نیست

آسمان چشم خفاشان جهل کور دهر
قدرت بینایی و انگیزه ات را ساز نیست

باوجودت سبز و سرشار است آهنگ زمان
بی وجودت این زمین را رویش طناز نیست

سر به عصیان میزنی آتش فشان شعله ور!
شعله در فانوس آزادی شدن آغاز نیست؟