امپریالیسم نه منادی دموكراسی است و نه به آن باور دارد

تذکرسایت افراشته:   

درسرآغاز تجاوز امپریالیسم تجاوزگر و غدار امریکا ومتحدانش به افغانستان، زیر تأثیر عوامل متعدد، ازجمله هیاهوی تبلیغاتی امپریالیست ها، عدۀ مرکب از نابخردها، جاه طلبان، خودفروختگان واجنبی پرستان … امپریالیست های متجاوز را منادیان دموکراسی و سازندگی در کشور ما وانمود می کردند.

درهمین بحبوحه انجینیرشیر”آهنگر” با نوشتن کتاب “افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی” فریاد زد که نه! چنین نیست، امپریالیسم نه منادی دموکراسی است ونه به آن باور دارد و فقط برای تأمین منافع خودش به کشورما تجاوز کرده است. اینک گذشت زمان کارنامۀ ننگین و خونین دیگری از امپریالیسم را ثبت تاریخ کشور ما ساخت و تئوری بافان جعل کاری را که به مردم وعدۀ اعطای دموکراسی وبازسازی کشور را توسط امپریالیستها می دادند، سیاه رو کرد. ما دراینجا قسمتی از دیدگاه های آن زمانی را به عنوان سند تاریخی تقدیم تان می کنیم. 

سندی از تاریخ، نوشتۀ انجینیرشیر”آهنگر”، برگرفته از کتاب “افغانستان الگوی دموکراسی امریکائی”.

ظلمت  شب می كند  بیداد  در پهنای شهر

صبح می خوانی تو اش باقصه وافسانه ای

مسا یل  عمده ای كه هم اكنون(سالهای 2003 به بعد – ویراستار) درجامعۀ ما مطرح است، حضور نیروهای خارجی زیر نام های نیروهای ائتلاف ضد تروریسم به رهبری امریكا (بیست هزار نفرنیروی مسلح) و نیروهای كمك رسان بین المللی یا I S A F   به رهبری ناتو ( 12 ـ 15 هزار نیروی مسلح)، عوامل این حضور ونتایج حاصله ازآن است. در رابطه به حضور این نیروها دركشور ما و این كه امپریالیسم درافغانستان چی كرده؟ و آن را به كجا می برد؟ آیا  افغانستان ا لگوی  د موكراسی  برای منطقه خواهد شد؟ ویا ازآن مستعمره و پایگاهی برای اهداف  منطقه ای شان می سازند؟ وآیا…؟؟ عمدتاً سه نظررا می توان درجامعه مشخص ساخت:

    1 –  عده ای حضور این نیروها و كلاً حضورامپریالیسم را درافغانستان شانس طلائی ملت ما می دانند و به آن ها به مثابه “مبارزین ضد تروریسم و نیروهای نجاتبخش ملت ما” از ستم طالبان می نگرند و گاهی هم ازآن فراتر رفته رسالت مبارزه با فئودالیسم و گشودن راه دموكراسی و تمدن را بردوش نیروهای خارجی، به ویژه جنرالان و سربازان امریكائی می گذارند و لذا نتیجه می گیرند كه هرگونه تقابل با این نیروها، حتی درلفظ و نوشته  تقابل به خواست مردم و درنهایت تقابل به منافع مُلك وملت است و تقابل كننده را نیز یاغی و باغی خوانده و درصف تروریست هائی مثل بن لادن و گلبدین قرارمی دهند. (این ها حتی تا هم اکنون که امریکا بعد از بیست سال فریب وفساد طالبان تروریست و جبار را دوباره بر اریکۀ قدرت کشورما نشانده است، از خود وتئوری های مذخرف وعوامفریب شان یک انتقاد هم نکرده اند.- ویراستار)

    2 – گروهی دیگر میگویند حضور نیروهای خارجی به عنوان“خلاص گر” درجامعۀ ما ضروری است، درغیرآن گروههای شقاوت پیشۀ جهادی ـ طالب باز مثل سالهای قبل برسرهم و برسر مردم خواهند ریخت و دوباره جامعه را به گرداب جنگ و مصیبت خواهند انداخت. این نظرانتظار بیشتری از خارجیها ندارد، عده ای زیادی ازمردم عوام نیز طرفدار همین نظر اند.

    3 – برخی هم بدین باوراند كه نیروهای خارجی، و كلاً امپریالیسم، دركشور ما جهت تحقق اهداف خودشان و درتبانی با فئودالیسم و جنگسالاران آمده اند وتمام آنچه طی بیش از دو دهه دركشور ما گذشته است محصول و نتیجۀ تصادم تضادهای ذات البینی درجهت تامین منافع جناح بندی های مختلف امپریالیستی – فئودالی است و شرایط غم انگیز موجود نیز حاصل پروژه های پلان شده ایست كه تاحال اعمال شده وهرگز هدف آن تامین صلح وثبات و دموكراسی برای مردم نبوده است. این نظرحضوربیگانگان مسلح دركشورخود  را تجاوز واشغال میداند و به نوعی مبارزه با آن فتوا میدهد.

    طرفداران نظر اول استدلال میكنند كه جامعۀ ما بیشترین ضربت را از فئودالیسم خورده است و درهرجای تاریخ ما كه نظر افكنی به نقش استبدادی، اختناق آفرین و سركوبگر فئودالیسم برمیخوری، مبارزاتی هم كه تاحال علیه فئودالیسم صورت گرفته كارآ نبوده و این سیستم منحط كماكان برجامعه حاكم است ومسلحانه ظلم وستم میكند. هیچ نیروئی هم درجامعۀ افغانستان توان مبارزه و رویاروئی با آن را ندارد. لذا هم اكنون كه ضربت بخشهائی ازفئودالیسم به جاهای حساس امریكا وارد آمده بعد از 11 سپتامبر2001 امریكا درتقابل بافئودالیسم قرار گرفته ومصمم است آنرا ضربت بزند. این پروسه در افغانستان از سقوط دادن طالبان آغاز یافت وكماكان ادامه دارد. این نظر معتقد است كه تصادم امریكا با فئودالیسم در افغانستان یك امرجدی و واقعی است. حكام امریكا مصمم اند تا به افغانستان دموكراسی بیاورند و فئودالیسم را ریشه كن كنند. چنانكه شرایطی را كه هم اكنون درافغانستان آورده اند بی سابقه است. دولویه جرگه دایر شد، به صد ها نشریه منتشر میشود، دها حزب و سازمان اجازۀ  فعالیت یافته  و قانون اساسی و قوانین دیگری پاس شده اند. اینك درآستانۀ انتخابات آزاد رئیس جمهوری و بعد پارلمانی هستیم، مكاتب باز شده، دختران اجازۀ درس خواندن وزنان اجازۀ بیرون شدن ازخانه را یافتند و . . .

    این ُفرصت غنیمت است و باید تمام برنامه های “چپروانه” و برخوردهای “چپروانه” را تعدیل و اصلاح كرد و متناسب باشرایط باید با برنامۀ دموكراتیك قابل پذیرش به حاكمیت و تشكل دموكراتیك قانونی وعلنی به میدان آمد و زدن فئودالیسم را همراه جریان حاكم تسریع كرد. تئوریسن های این تفكر درفورمولبندی شان دشمن عمده را اخوان وتضاد عمده را با فئودالیسم میدانند كه هم اكنون به قول آنها درتقابل و درگیری آشتی ناپذیر با امپریالیسم قرار دارد. و لذا رهمنود این نظر چنین است كه: برای حل تضاد عمده و زدن دشمن عمده (فئودالیسم واخوان ) باید درهمسوئی و همراهی با امریكا عمل كرد وآنرا یاری رساند. وهرگز نباید بهانۀ  بدست داد كه به اساس آن نیروهای خارجی از افغانستان خارج شوند.

      استنادگاه نظردومی درپذیرش نیروهای خارجی به افغانستان ـ علیرغم اینكه آنرا تجاوز میداند-غارت، ویرانگری، كشتار، سركوبگری وستمگری و… نیروهای جهادی ـ ملیشی و طالب است كه طی دو دوره حكومت شان همه چیز را به تاراج بردند، كشور را در مرز تجزیه و نابودی كشاندند، برنوامیس ملی و نوامیس شخصی مردم دست انداختند، كلیه حقوق انسانی را زیرپا گذاشتند  و دریك كلام كارد را از استخوان هم گذشتاندند. این نظر معتقد است كه با بیرون رفتن نیروهای خارجی و نبود یك بدیل نیرومند ملی، درندگان جهادی ـ ملیش و طالب دوباره به میدان میآیند و بدتراز گذشته میشود. ملت ما دیگرتحمل چنان رنجهائی را ندارد و لذا وضع موجود را به مصداق انتخاب“بد ازبدتر” میپذیرد.

    ولی جمعی از طرفداران این نظر، حتی دربین مردم عوام، میگویند كه : همین ها را ( منظورجهادی ها، ملیش ها وطالبان است) كی ساخت؟ وخود پاسخ میدهند كه خودشان ساختند، همین امریكائیها و متحدینشان تنظیم های جهادی را ساختند و آنها را آدمكش وخرابكار تربیه كردند، همین امریكائی ها بن لادن را به افغانستان آوردند و برایش پایگاه ساختند، همین امریكائیها و متحدینشان طالبان را سازماندهی و مسلح كردند. حالاهم جلو همگی شان در دست امریكائی ها ست و آنها را همچنان مسلح نگهداشته اند كه مردم از آنها همیشه در ترس باشند و از امریكائیها بخواهند كه همینجا درافغانستان بمانند. اگر جهادی، طالب و ملیش را بزند، بازخودش به چه دلیل می تواند درینجا بماند. مردم افغانستان را میشناسد كه یك روز نه یك روز دیگرامریكائیها رامثل روسها بیرون میكنند. به این دلیل است كه بودن جهادی، ملیش وطالب مسلح به نفع امریكا است. چون با وجود آنها است كه میتواند به بهانه ای مبارزۀ ضد تروریسم درینجا حضور نظامی داشته باشد و به اهداف منطقه ای خود برسد. این مردم افغانستان است كه  بعد ازین همه قربانی دادن برای آزادی اش بازهم باید رنج جنگسالار و فشار نیروهای خارجی را تحمل كند و گر نه كی نمیفهمد كه “ یك روس را كشیدیم حال چهل روس آمد ”.

    فشرده ای این نظر چنین است كه علیرغم آنكه حضور اجنبی را دركشورش تجاوز میداند و خارجی ها، بویژه امریكائیها را ولینعمت وسازندۀ جهادی ـ طالب میشناسد . بازهم از ناتوانی و نداشتن باور به ظرفیت مبارزاتی و نبود یك بدیل ملی به شرایط موجود تن میدهد وحل مسله ای جنگسالار را ـ آنهم توسط نیروهای خارجی ـ  در دستور روز قرار میدهد.

    تا آنجا كه خوانندۀ عزیز توجه دارد دونظر فوق به نحوی با وقایع موجود سروكار دارد، ولی لحظه نگری میكند . این دوخط كه هر كدام مقداری واقعیت را درخود نهفته دارد به تحلیل گذشته وآینده  كمتر میپردازد و لذا بر منافع آنی تكیه میكند. واما برای اقامۀ دلیل دراثبات نظرسوم كه قدری جنجالی هم هست و درشرایط كنونی خلاف جریان آب میخواهد حركت كند، باید ابتدا قدری واپس نگری كنیم و درین واپس نگری موقعیت های مختلفی را كه كشورما داشته است و به همان دلیل مورد تجاوزات قدرتهای مختلف قرار گرفته است، ولو خیلی كوتاه به اشاره بگیریم.  ناگفته پیداست كه شرح هریك ازین تجاوزات و مقاومت مردم افغانستان در برابرآنها تاریخ قطوری میشود و ما درینجا سر گفتن چنین قصۀ درازی را نداریم. شما خوانندۀ عزیز از یك مورد آن كه تجاوزشوروی و مقاومت مردم ما علیه آنست و نتایج آن تجربۀ مستقیم دارید ومیتواند برای تان نمونۀ باشد ازسرنوشت تجاوز به این كشور وچگونگی برخورد مردم مانسبت به آن. بااینحال باید به بینیم غربی ها، بویژه امریكائی ها چرا بدینجا كشیده شده اند؟ و واقعا چه میخواهند؟

    همه میدانیم كه افغانستان محل تلاقی فرهنگهای باختر وخاور جهان، گذرگاه جادۀ ابریشم، دروازۀ هند، منطقۀ حایل بین قدرتهای استعمارگر جنوب و شمال بوده وهم اكنون معبر عبور از جنوب به شمال و دستیابی به مراكز نفت و گاز آسیای مركزی و بحیرۀ كسپین و راه رسیدن به بازار های كشور های باز مانده از شوروی سابق است. درست همین ویژگی ها به علاوۀ داشته های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی خودش است كه پیوسته افغانستان را درمعرض هجوم، تاخت و تاز و غارت و خونریزی توسط نیروهای تجاوز گر وغارتگر ازسمت های مختلف قرارداده است. كه اینبارامریكا و متحدینش آنرا به آزمون گرفته اند.

ادامه دارد