Skip to content
نسلی خروشید تا پای دار
استاد احمدشاه ستیز
نسلی خروشید تا پای دار
نسلی خروشید
و
آزادی را در گوشه گوشۀ شهر
فریاد کرد.
خورشید شاهد بود،
چون “کوچه می سوخت “ از شدت گرما
و شهر بود
“ جوشان درون کوره ی ظهر”
هر قدر خورشید، داغ تر می شد
مشت ها بیشتر به هم گره می خورد
و
فریاد ها بلند تر،
هر روز بیشتر از دیروز.
نسلی طلایه دار و جوینده،
نسلی پیشتاز و پوینده.
نسلی چون آذرخش توفنده
چون لهیب شعله های سوزنده
و بهمن فرود آمده
از فراز کوه بلند.
نسلی در انتظار رستاخیز بزرگ
و عاشق سرمدی آزادی.
نسلی که سر فرود نیاورد
“در برابر باد های سرخ مهاجم”
و
هراسی نداشت
از “نهیب تازیانه ها”
نسلی که شکست،
اما
دوباره برخاست.
نسلی که پنجرۀ قلبش
باز بود رو به امید
رو به خورشید،
نسلی ایستاده در “فاصله نیلوفر و آب”.
خورشید شاهد بود،
بر فاجعۀ خونین سرخ،
فاجعۀ انسانی
به بزرگی یک تاریخ.
دریغ!!!
هژدهم اکتوبر سال ۲۰۲۴
padarjan2024-10-27T06:12:57+00:00
Page load link