از مقاومت تا انقلاب از انقلاب تا پیروزی در ضرورت اوضاع کنونی3
نگارش زنده یاد پروفیسورعبدالقیوم رهبر
یک سند تاریخی
“از مقاومت تا انقلاب ازانقلاب تا پیروزی درضرورت اوضاع کنونی”
(۳)
حال در آئینۀ این واقعیات مشخصأ جنبش مقاومت کنونی خود را در نظر می گیریم:
ما بارها گفته ایم که سوسیال امپریالیسم در کشور ما به شکل یک سیستم و نظام استعمارگرانه عمل می کند. مثلأ این سیستم در ساحۀ سیاسی دست به فعالیت گسترده در اشکال متعدد میزند، برای این سیاست ها تبلیغات می کند. می گوید ما صلح طلب و ترقی خواه هستیم، ما تمدن پسند و غریب نواز می باشیم و از این طریق دست به مانور های سیاسی می زند تا شکست خود را در ساحات دیگر جلو گیرد.
در ساحۀ اقتصادی با نوعی رفورمیسم استعماری دست به اصلاحات اقتصادی می زند که در نتیجۀ آن با ظاهر فریبی اقتصاد کشور ما را با هزار و یک رشته وابسته به اقتصاد امپریالیستی روسیه می سازد.
در ساحات فرهنگی به مسخ و استحالۀ فرهنگ ملی و غرورانگیز ما می پردازد تا از انسان آزادۀ افغانی شخصیت بی هویتی بسازد که شیفتۀ زرق و برق فرهنگ امپریالیستی روس شود.
در ساحت نظامی در تلاش بوده است تا از افغانستان منحیث تختۀ پرش به سوی بحر هند و منطقۀ خاور میانه استفاده نماید . و اردوی افغانستان را به شکل ارتش مزدوری در آورد و نقش مهره ای از ماشین غول پیکر نظامی روس را داشته باشد و همین طور تا آخر…
لذا درسهای متذکره و آزمون های عملی به ما می آموزد که برای طرد تجاوز و شکست استعمار و رهائی واقعی از قید و بند امپریالیستها باید این سیستم را در هم شکست، و برای درهم شکستن این سیستم یک انقلاب واقعی ضرورت است. انقلابی که این گونه سیستم های استعماری و ضد مردمی را از پایه سرنگون و بساط آنرا از جامعه برچیند. از جائیکه در برابر هر انقلاب آزادیبخش، دولت استعماری و ضد مردمی به عنوان آلۀ سیادت و مجری این سیستم است، لذا نخست از همه باید این گونه دولت را از قدرت به زیر افگند و به جای آن دولت مستقل، آزاد، مردمی و مترقی برپایه ی اتحاد وسیع نیروهای مستقل، آزاد، میهن دوست و انقلابی را بنیاد نهاد.
این است یگانه راه پیروزی واقعی که میتواند چارهٔ دردها و شکنجه های ملت در بند و زجر کشیدۀ ما باشد که سال ها بر گردۀ خود دو کوه گران ستمگری را از بیرون و درون حمل کرده است.
پس بنابر این ضرورت باید گفت که جنبش مقاومت کنونی خلق قهرمان ما با در پیش گرفتن شعار اساسی انقلاب آزادیبخش ضد استعماری، ضد وابستگی و ضد ارتجاعی باید تا پیروزی کامل یک انقلاب واقعی راه بپیماید. این راهیست که همه توطئه ها و معامله گری های امپریالیستی را خنثی و آرمان مردم آزاده و ستمکش ما را می تواند در عمل متحقق سازد.
دوم : عوامل بازدارندۀ این امر و تبانی ابرقدرت ها برای جلوگیری از این انقلاب و پیروزی :
جنبش مقاومت مردم با ایمان ما طی ده سال نبرد جانبازانه و سهمگین یک بار دیگر ظرفیت تاریخی مبارزاتی ضد تجاوزات بیگانۀ ملل اسیر را در عصر امپریالیسم به نمایش گذارد. اکنون امپریالیست هائی که گوش شنوا هم برای فهم اینگونه عکس العمل و شنیدن غریو خشماگین پیکار گران فاتح ما نداشتند، با چشم سر سوختن تجاوزگران فراری را در شعله های سرکش جنگ ضد تجاوزی مشاهده می کنند.
اما همانطوریکه در رابطه با سیستم استعماری اشاره رفت، این عقب نشینی ارتش اشغالگر به معنی دست کشیدن کامل از استعمارگری و به زیر سیطره کشیدن کشور عزیز ما نیست، بلکه دقیقاً با تشخیص عکس العمل مشتعل یاد شده، کشور عزیز ما در آغاز مرحلۀ جدیدی از حیله های استعمار و استثمار خلق محروم ما قرار گرفته است. که با خدعه و نیرنگ زیر شعار ایجاد “دولت ائتلافی” و “مصالحۀ ملی” مناصب چندی برای نیروهای ارتجاعی وابسته تعارف می شود. امپریالیسم روس می خواهد با شیوه های نو استعماری برنامه های جهنمی خود را به مرحلۀ اجرا گذارد : اگر با تیغ برهنه نشد دشمن را میتوان با پنبه سر برید، در این منطق جدید می خواهد در اصل هم آغوشی استعمار و ارتجاع شکل بگیرد.
برای روشنایی این مسایل لازم است تا در قدم نخست عوامل مثبت و قوت جنبش مقاومت مردم ما را که اساس عقب نشینی نیروهای اشغالگر روسی را می سازد و آنها را مجبور به تغییر سیاست ها به شکل چرخش های سیاسی و مانور دراین زمینه کرده است، برشمریم.
– در ابتدا نقاط اساسی را نشانه گیری نموده و به تعاقب آن نقاط ضعفی را نام بریم که مانع پیروزی واقعی مردم ما در مقطع کنونی می شود و به عکس برای دشمن زمینۀ مانورهای سیاسی را به شکل خطرناکی مهیا ساخته است.
– عوامل مؤثریکه در جهت شکست روس و تغییر سیاست های استعماری اش عمل می کند:
۱ – همگانی شدن مقاومت مسلحانه با پایۀ وسیع اجتماعی و توده ای که باعث تجرید دشمن شده است.
۲ – ضربات بزرگ نظامی که مبارزین پرشور و جهادگران آزاده در اشکال مختلف طی ده سال مقاومت سرسختانه بر پیکر ارتش اشغالگر و مزدورانش وارد آورده اند.
۳ – روحیۀ بلند مبارزاتی نیروهای مسلح مردمی و ضعف مورال رزمی دشمن.
۴ – صدمات چاره ناپذیر سیاسی دشمن.
۵ – تلفات جانی نیروهای دشمن و انعکاس آن میان مردم شوروی و فشاری که ازین ناحیه بر حزب و دولت شوروی وارد آمده است.
۶ – خسارات بزرگ و تحمل ناپذیر اقتصادی دشمن.
۷ – هراس دشمن تجاوزگر از گیر کردن در”منجلاب” جنگ توده ای طولانی و کسب هژمونی نیروهای اصیل انقلابی در رهبری آن.
۸ – بلند رفتن مهارت رزمی نیروهای مقاومت.
۹ – بلند رفتن امکانات و وسایل نظامی نیروهای مقاومت.
۱۰ – تضاد چاره ناپذیر درونی میان مزدوران خلقی – پرچمی و فساد روز افزون شان.
۱۱ – فساد و استفاده جویی نیروهای نظامی ارتش اشغالگر.
۱۲ – تمرکز افکار بین المللی و ” جهان آزاد ” علیه تجاوز روس ها به افغانستان.
۱۳ – تشدید تضاد بین دو ابرقدرت بر سر مسألۀ افغانستان و استفادۀ ابرقدرت رقیب از این مسئله.
۱۴ – خرابی روابط بین المللی امپریالیسم روس در رابطه به دولت ها و احزاب مختلفه بر اساس تجاوز آن به افغانستان.
۱۵ – انعکاس سرایت نهضت مقاومت آزادیخواهانۀ مردم ما در میان اقمار روسیه و تشدید مبارزات رهایی طلبانه در برخی جمهوریت های شوروی و یا کشور های اقمار آن.
۱۶ – بوجود آمدن جنجال های درونی در داخل حزب و دولت شوروی بر سر مسألۀ افغانستان و…
این مجموعه عوامل و موثرات بالای تجاوز گران امپریالیست روس فشار طاقت فرسائی را وارد آورده و مشکلات عدیده ای را پیش روی سیاست های خشن استعماری او خلق نموده است. این مشکلات سوسیال امپریالیسم را واداشته تا در رابطه به مسألۀ افغانستان که آنرا “زخم خونین” می نامد، دست به تغییر سیاست هایش بزند.
برهمین مبناست که روس ها برای تلافی شکست نظامی شاخه های سیاسی، تبلیغاتی، روانی سیستم استعماری خود را با انعطافات خاص به مانور جدید کشانده اند.
ادامه دارد
padarjan2025-01-20T07:47:56+00:00