ارسالی حزب کار ایران(توفان)
درحاشیه مذاکرات ایران و آمریکا درعمان
رژیم تحت چه شرایطی مذاکره با آمریکا را پذیرفت؟
اولین دور”مذاکرات غیر مستقیم ایران و آمریکا” روز شنبه ۲۳ فروردین در مسقط پایتخت عمان برگزار شد
در این مذاکرات رئیس هیات ایران را عباس عراقچی وزیر خارجه بر عهده داشت و رئیس هیات آمریکایی نیز «استیو ویتکاف» بود. طرفین این گفتوگوها را «مثبت و سازنده» ارزیابی کردند و قرار است شنبه آینده نیز ادامه داشته باشد.
بر اساس آخرین اخبار دریافتی، مکان دور دوم مذاکرات ایران و آمریکا دررم پایتخت ایتالیا خواهد بود.
مذاکرات به صورت مکتوب و “غیرمستقیم” انجام شد و کمتر از ۱۰ سند میان دو طرف رد و بدل شد. سند اول را عراقچی تحویل داد.محتوای سند هنوز علنی نشده است.عراقچی در پیامهای خود اعلام کرد که ایران برای نمایش به مسقط نیامده و هدف اصلی تهران سنجش صداقت و جدیت طرف آمریکایی و تعیین امکانپذیری دستیابی به توافق است.
تاکید شد آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) تنها مرجع خارجی خواهد بود که اجازه نظارت به برنامه هستهای ایران را دارد. در مقابل محدودیتها و نظارت هستهای، تهران خواستار لغو تحریمها در چندین بخش است و پس از لغو این تحریمها، آمریکا نباید آنها را تحت بهانههای دیگر بازگرداند. عراقچی همچنین شرط کرد که برای ادامه مذاکرات، یک چارچوب کلی توافق ضروری است. اگر آمریکا با چارچوب پیشنهادی ایران در جلسه اول مخالفت کند، باید جایگزین خود را برای بررسی ایران ارائه دهد. ایران روز شنبه به آمریکا گفت که مسئولیت اطمینان از عدم فعالسازی مکانیسم ماشه کاملاً بر عهده واشینگتن است. ویتکاف به همراه خود دو نفر را به مسقط برده بود. یکی از این دو نفر کارشناس مسائل هستهای است. تروئیکای اروپایی از کنار گذاشته شدن در این پرونده به شدت نگران هستند.
کاخ سفید در بیانیهای گفتگوهای دور اول در عمان را «بسیار مثبت و سازنده» توصیف کرده است.
در بیانیه کاخ سفید آمده است: «فرستاده ویژه ویتکاف به دکتر عراقچی تأکید کرد که از سوی رئیسجمهور ترامپ مأموریت دارد تا در صورت امکان، اختلافات دو کشور را از طریق گفتوگو و دیپلماسی حلوفصل کند.»
در ادامه بیانیه آمده است: «این مسائل بسیار پیچیده هستند و ارتباط مستقیم امروز فرستاده ویژه آمریکا گامی رو به جلو برای دستیابی به نتیجهای سودمند برای هر دو طرف بود.»کاخ سفید همچنین اعلام کرد که دو طرف هفته آینده در روز شنبه (۱۹ آوریل) بار دیگر دیدار خواهند کرد.
حال باتوجه به سیر تحولات سریع ماه های اخیر وکش و قوس های جنگ روانی وتشدید تنش بین ایران وآمریکا به چند نکته مهم پیرامون دلایل این مذاکرات واهداف آن می پردازیم:
یکم: چرا مذاکره ایران با آمریکا از موضع ضعف است؟
دولت جمهوری سرمایه داری اسلامی در شرایطی تن به این مذاکره داده است که در موضع ضعف قرار دارد. این تکرار تاریخ معاصر ایران است که رهبر سابق جمهوری اسلامی روح الله خمینی جام زهر ادامه جنگ بی حاصل را سر کشید و نصف آنرا برای سایر رهبران جمهوری اسلامی در ته پیاله زهر به ارث گذارد تا آنها نیز آنرا با “نرمش انقلابی”و”مصلحت اندیشی انقلابی” در مذاکره با آمریکا تا ته سر بکشند. غیر شرافتمندانه خواندن مذاکره با دولت دونالد ترامپ توسط رهبر جمهوری اسلامی و بیکباره پس ازچند روز تغییر موضع سیاسی و پذیرش مذاکره “غیر مستقیم” با آمریکا درعمان آب سردی برسرهوادارانش بود. واقعیت این است جمهوری اسلامی پس ازچنددهه سرکوب سیاسی واجرای اقتصاد بی دروپیکرنئولیبرالیسم درایران بسیاری از نیروها و امکانات خویش را در عرصه داخلی ومنطقه از دست داده و تنها برای حفظ و بقاء خودش بر سر مصالح ملی ایران درمقابل زورگویی امپریالیسم آمریکا کرنش می کند وبه سازش های غیر اصولی تن می دهد. رژیم جمهوری اسلامی زمانی به پای میز مذاکره رفت که نفوذش از نظر سیاسی و نظامی درلبنان، فلسطین، عراق و… به شدت کاهش یافته ودرسوریه نیز بالکل نفوذش را ازدست داده است.
محاصره غیر قانونی اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و بویژه مالی ایران، بنیه اقتصادی و مالی رژیم جمهوری اسلامی را نیز به شدت به زیر ضربه گرفته است و آنها را مجبور ساخته که بار این بحران خانمان برانداز را بردوش مردم ایران و بویژه طبقات تحت ستم و اقشار تحتانی جامعه بیفکنند. خانواده های رانت خوار و همدست رژیم و دزدان دریائی که در خشکی ایران به غارت منابع ملی ایران مشغولند و میلیاردها ارزهای خارجی را برای رهبران جمهوری اسلامی به بانکهای خارج منتقل می کنند، از فشار این تحریمات مصون هستند. این وضعیت و تحریمات ضد بشری، که گرانی و بیکاری و فقر را به همراه دارد موجی از نارضائی اجتماعی در داخل ایران فراهم می کند که پایگاه رژیم را در میان مردم تضعیف کرده و ناچارشان می نماید که تنها به همان قشر اقلیت حاکم و بهره مند از مزایای حاکمیت جمهوری اسلامی تکیه کنند و از مبارزه و مقاومت مردم کشورشان بشدت به هراسند و در نتیجه با سرکوب و خفقان و به بند کشیدن منتقدان به ادامه سلطه حکومتشان اقدام کنند. رژیم جمهوری اسلامی در پی نجات حاکمیت خودش است و به همین جهت حفظ استقلال و منافع ملی ایران برایش نقش اساسی را بازی نمی کند.
این عوامل از دیده کسی پنهان نمی مانند به ویژه از دیدگاه امپریالیستها و در راسشان امپریالیسم آمریکا که خود یکی از عوامل فعال ایجاد چنین وضعیتی است و از نظر اطلاعاتی توسط سازمانهای جاسوسی الکترونیکی خویش تا تاریکترین زوایای این رژیم اسلامی را برای خویش روشن ساخته است. آنها واقفند که کدام یک از سران رژیم چه مقدار پول دزدیده و در بانکهای خارج ذخیره کرده اند.
امپریالیسم آمریکا با ایجاد پایگاههای نظامی در اطراف ایران و تحریکات مرزی در آبهای خلیج فارس و ارسال هواپیماهای بی سرنشین برای جاسوسی بر روی ایران از هیچ تحریک و خرابکاری درمرزهای ایران خودداری نمی کند. در این میان، پایگاه دریایی مشترک آمریکا و بریتانیا در دیهگو گارسیا به تازگی به کانون تازهای برای افزایش تنش تبدیل شده است؛ جایی که بمبافکنهای B-۲ اخیراً مستقر شدهاند که در ماه های گذشته برای حمله به یمن از آن استفاده شده است. در واکنش به این اقدام، ایران نیز به طور جدی هشدار داده که در صورت هرگونه شرارت، پاسخی قاطعانه خواهد داد. این اولین بار نیست که واشنگتن ناوهای جنگی را به منطقه اعزام میکند.
در همین حال پایگاه ۱۹۴۵ در گزارشی درباره این اقدام آمریکا نوشت: بمبافکنهای پنهانکار B-۲ در حال تجمع در دیهگو گارسیا هستند. اکنون جهان میداند که ایالات متحده حدود یک چهارم ناوگان بمبافکنهای پنهانکار B-۲ Spirit خود را به دیهگو گارسیا، جزیرهای که میزبان پایگاه دریایی ایالات متحده در منطقه هند و اقیانوسیه است، منتقل کرده است.
رژیم جمهوری اسلامی ایران در تحت چنین وضعیتی و رشد نارضایی عمومی به مذاکره با آمریکا تن در داده است و نتایج چنین مذاکره ای از همان بدو امر هسته شکست خویش را در درون دارد.
رژیم جمهوری اسلامی، که رژیمی سرمایهداری است، مدتها به سیاستهای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول به نظریات آنها مبنی بر سرکوب طبقه کارگر ایران، کاهش سطح دستمزدهای آنها، جلوگیری از اعتصاب و تأسیس سندیکاهای مستقل کارگری، منع فعالیت سیاسی سازمانهای سیاسی مردمی، برچیدن گمرگات، پیشبردن خصوصیسازیها و قربانی کردن ثروتهای مردم ایران در پای این نهادهای امپریالیستی غربی، تن در داد. رهبری این سیاست با «هاشمی رفسنجانی» بود که از جانب سایر دولتهای در قدرت تاکنون از «خاتمی» گرفته تا «احمدینژاد» و «روحانی» ورئیسی و اکنون مسعود پزشکیان ادامه پیدا کرده است. رژیم جمهوری اسلامی بسیار زبونی در مورد مسئله هستهای ازحقوق مسلم ایران گذشت و با توسل به خیانت سند «برجام» را امضاء نمود؛ فرصتهای فراوان از دست داد، فعالیتهای هستهای ایران را نابود و یا تعطیل کرد تا شاید امپریالیسم آمریکا با این رژیم از در صلح درآید. رژیم ایران غالب خواستهای آنها را برآورد، ولی امپریالیسم آمریکا بیش از آن میخواهد که رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی ایران آماده دادن آن به آمریکاست.
امپریالیسم آمریکا جان رژیم جمهوری سرمایهداری اسلامی را میخواهد و میطلبد که آنها اسرائیل را برسمیت بشناسند و به پایگاه بزرگ آمریکا در منطقه بر ضد چین و روسیه بدل شوند و دست آمریکا را در ایران برای غارت نامحدود و آوردن و بردن حکومتها باز بگذارند. طبیعی است که این قلدری بقاء رژیم ایران را در معرض خطر جدی قرار دهد. اینکه امروز رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی به سمت چین و روسیه گردش کرده است و حتی تا پایان ریاست جمهوری دور اول ترامپ از نزدیکی به چین، در اثر فشارهای جناحها و محافل آمریکائی در درون ایران خودداری میورزید، تنها خواست تحمیل شده به حاکمیت ایران نیست، بلکه فشارهای حداکثری و ضدبشری آمریکا از خارج نیز به این گردش ایران یاری رسانده است. آنها حتی از امضاء قرارداد ۲۵ ساله با چین تا زمان روی کار آمدن «جو بایدن» به امید کنار آمدن با آمریکا، به ویژه از جانب جناح «روحانی» خودداری کردند و آنرا به عقب انداختند. ولی با روی کار آمدن «جو بایدن»، که روشن شد نابودی چین، روسیه، ایران، کره شمالی و شاید هندوستان در برنامه کار وی قرار داشت و این امر یک هدف و سیاست راهبردی آمریکا در منطقه بوده است، رژیم ایران همه امیدهای خویش را برای سازش با آمریکا و دادن امتیاز به آمریکا از دست داد. طبیعی است که دولت چین نیز شاهد این تحولات بود و میدانست که ایران در موضع ضعیف قرار دارد و از این موضع باید با دولت چین وارد مذاکره گردد. دولت ایران به دولت چین کاسبکارانه برخورد میکرد و در نزدیکی به آنها همواره چشمی به آمریکا داشت. جو بایدن همه امیدهای حاکمیت ایران را بر باد داد و مقاومت جناح آمریکاخواه آنها را، آن هم در قبل از انتخابات ایران درهمشکست.اکنون با روی کارآمدن مجدد دونالد ترامپ اوضاع بشدت تغییر کرده است.شرایط بحرانی منطقه هم بحرانی تر ونیروهای متحد ایران نیز تضعیف شده اند.
دوم: هدف آمریکا از مذاکره چیست و آمریکا ازایران چه می خواهد؟
حزب ما بارها نوشته وتاکید کرده است که مسئله هسته ای ایران یک بهانه است وموضوعیت ندارد. ایران سالهاست تحت نظارت سازمان انرژی اتمی است وحتا سازمان های جاسوسی آمریکا اعلام کرده اند که ایران فاقد سلاح اتمی است وبدنبال تولید چنین سلاحی نیست.اما با این وجود آمریکا دست از دروغ ودشمنی وخرابکاری برنمی دارد و به فشارهای سیاسی واقتصادی وروانی خود برعلیه رژیم ادامه می دهد. حقیقت این است که امپریالیسم آمریکا سالهاست سیاستش را درمورد ایران تعیین کرده است. آنها درنهایت ازایران یک کشور نیمه مستعمره مانند زمان شاه می خواهند. آنها کشوری می خواهند که ژاندارم منطقه شده وهمدست امپریالیستها درغارت منابع انرژی منطقه و تضمین استخراج و انتقال آنها به بازارهای غرب باشد. آنها ایرانی می خواهند مخالف چین و روسیه و در زمان مناسب مخالف هند و ژاپن و شاید اروپا تا آمریکا بتواند بر گلوگاه ژئوپلتیک و انرژی جهان دست داشته باشد و پیچ آنرا شل و سفت کند و ایران را در گزینش سیاست راهبردی خویش در اقیانوس آرام در دهه آینده در کنار خود داشته باشد و نه در کنار چین. آنها مشکلشان بر خلاف ادعاهای ایرانی های فریب خورده و یا خود فروخته غنی سازی اورانیوم و مسئله هسته ای نیست.ازاین رو دونالد ترامپ مانند سلفش دروغ می گوید، سلاح هسته ای ایران، بهانه است، ابزاری تبلیغاتی برای بسیج افکار عمومی و خلع سلاح ایران است. خسته کردن حریف وعده مذاکره و «معامله خوب» وممانعت از تولید سلاح هسته ای، منع ایران از حمایت از جنبش مقاومت حماس و حزبالله لبنان و حوثی های یمن و سرانجام مسئله موشکی و پهپادی…. مجموعه ای از خواسته های آمریکا برای خلع سلاح ایران به نفع مصالح و منافع راهبری امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم اسرائیل در منطقه است و جزاین نیست.
سوم: تاکتیک دونالد ترامپ در قبال ایران کدام است؟
دونالد ترامپ،دردور دوم ریاست جمهوری اش با تاکتیک جدید به میدان آمده است.وی که همواره با لحن تهاجمی و تهدیدآمیز در مورد ایران سخن میگفت، این بارابتدا با ادبیاتی متفاوت و بهظاهر صلحطلبانه وارد میدان شده است. او در پیامی که اخیراً منتشر کرد، تأکید داشت که “خواهان موفقیت ایران است”، اما در عین حال بر خط قرمز خود در مورد دستیابی ایران به سلاح هستهای نیز پافشاری کرد. درحالی که در ماههای اخیر گمانهزنیهایی درباره احتمال افزایش تنشهای نظامی و حتی اقدام نظامی مشترک آمریکا و اسرائیل علیه ایران مطرح شده بود، ترامپ این ادعاها را «اغراقآمیز» خواند واز ایده یک «توافق صلح هستهای معتبر» سخن گفت.او حتی پیشنهاد داد که پس از امضای چنین توافقی،«یک جشن بزرگ خاورمیانهای» برگزار شود. این تغییر لحن ترامپ تصادفی نیست. اوکه در دوران ریاستجمهوری خود سیاست «فشار حداکثری» علیه ایران را دنبال میکرد و از برجام خارج شد، با ارسال این پیام میخواهد این ذهنیت را در افکار عمومی ایران ایجاد کند که مسئولان جمهوری اسلامی ایران، خودشان مانع حل مسئله هستهای هستند. در چنین شرایطی، اگر تحریمها تشدید شوند یا حتی اقدامی نظامی رخ دهد، او تلاش دارد تا مسئولیت این بحران را متوجه ایران کند، نه سیاستهای آمریکا.
چهارم: رژِیم سرمایه داری جمهوری اسلامی در بن بست
ادامه دور دوم “مذاکرات غیر مستقیم” درایتالیا و ایجاد خوشبینی درافکار عمومی جامعه ایران وکاهش موقتی دلار یک داروی موقتی برای فرارازبحران عمیق سیاسی واقتصادی درایران است. وضعیت کنونی ایران تا مدتی به همین صورت وباافزایش آشفتگی کنونی باقی می ماند. رفع تحریم اقتصادی صورت نخواهد گرفت . حتی اگر تحریمات را بر دارند هنوز به معنی تحول عملی در زندگی اقتصادی و مالی ایران نیست.بحران اقتصادی ومشکلات مردم ایران ناشی از سیاست داخلی است وتحریم اقتصادی تشدید کننده ان است ونه بیانگر همه معضلات کنونی ایران.
تاسیسات صنعتی و یا وسایل یدکی و یا ناوگان هوائی که باید برای ایران خریده شوند، در انبارهای ممالک امپریالیستی در زیر غبار قرار ندارند تا فورا به ارسال آنها اقدام کنند. آنها را نخست باید تولید کرد و بر اساس انعقاد پیمانهای اقتصادی آتی به ایران ارسال نمود. این امر می تواند سالها به طول بیانجامد. آزاد سازی ثروت های مسدود ایران در آمریکا هنوز به مفهوم بازگردانیدن آزاد این ثروتها به ایران نیست. آمریکا پول نقد به ایران نخواهد داد درقبال عقب نشینی ایران از افزایش غنی سازی احتمالابه ایران اعتبار می دهد تا اجناس آمریکائی خریده و به ایران صادر کند. آمریکا حتما موافقتنامه های اسارتباری را به ایران تحمیل خواهد کرد وایران را تحت فشار می گذارد تا سیاست های آمریکا درمنطقه را به پذیرد.
رژیم جمهوری اسلامی با سیاستی که در بعد از انقلاب در پیش گرفته است روز به روز میان مردم ایران منفرد شده و مورد نفرت و تمسخر بیشتر قرار دارد. رژیم جمهوری اسلامی کوشیده است با دشنه و ساطور حکومت کند و مردم را مهار نماید. این است که جلوی بحث در مورد اهداف واقعی پشت پرده مذاکرات “غیر مستقیم “درعمان و ایتالیا را در زمانی که به افشاء اش منجر می شود می گیرد وآنها را از مردم پنهان می کند و به کسی هم حساب پس نمی دهد. این سیاست که دوری از مردم را بدنبال دارد مورد تائید امپریالیسم است زیرا بهتر می تواند این رژیم را تحت فشار قرار داده و به خدمت خود بگیرد. رژیم جمهوری اسلامی امروز به بن بست رسیده است و به چشم خود می بیند که متحد خود سوریه در منطقه را ازدست داده است. حزب الله لبنان اگرچه هست ودرحال ترمیم و بازسازی تشکیلات خود است اما منطقه تغییر کرده است. این ایران است که باید تکلیفش را روشن کند.یا سازش با آمریکا وتسلیم کامل یا تکیه به مردم ومقاومت با دشمن قلدرخارجی، شق وسطی اکنون وجودندارد.همه حرکات رژیم نشانگر بن بست وبلاتکلیفی آن است وجزاین نیست.
پنجم: راه حل کدام است؟
تنها راهی که رژیم جمهوری اسلامی دارد این است که به حقوق مردم احترام بگذارد، مطالبات آنها را برآورده کند، سازمانهای سیاسی و سندیکائی را آزاد کند، سانسور را از رسانه های گروهی بردارد، به اعتماد سازی میان مردم بپردازد، راهزنان حکومتی و فاسدان را دستگیر کرده به سزای اعمال خود برساند. قاتلان در حکومت را در دادگاههای صالحه محاکمه کند تا کوهی ازحمایت مردمی بدست آورد.آنوقت با تکیه بر این کوه می شود جلوی هر زورگوئی و دسیسه امپریالیستی را گرفت. با تکیه بر این کوه می توان درمقابل تهدیدات وقلدری دونالد ترامپ ایستاد واز منافع ملی مردم ایران وحق مسلم کشور در استفاده صلح آمیز ازانرژی هسته ای وحتی درصورت لزوم و برای تقویت دفاعی کشور و آرایش بازدارندگی نظامی به سلاح اتمی مجهز شود و با سیاست حسن همجواری درمنطقه، با دسیسه های صهیونیسم و ارتجاع منطقه مبارزه نماید. نابودی صهیونیسم برای حفظ امنیت منطقه درگرو احترام به حقوق مردم منطقه و بسیج آنهاست. رژیم جمهوری اسلامی دردامی افتاده است که نمی تواند از آن بیرون آید و سرانجام باید دو دستی به آغوش امپریالیسم برود تا از “گزند رویدادها” در امان بماند.
درشرایط بحرانی کنونی وظیفه کمونیست ها و بطور مشخص حزب ما و همه نیروهای انقلابی است که با روشنگری علیه خیانت های رژیم جمهوری اسلامی،علیه زورگوئیهای امپریالیسم آمریکا وتحریمات وتهدیدات نظامی اش به سازماندهی مستقل مردم بوپژه کارگران بپردازند واجازه ندهند تا رژیم برسرمنافع ملی مردم ایران وحفظ نظامش با امپریالیسم معامله کند.کمونیست ها درشرایط خطر احتمالی حمله نظامی به ایران باید با شعارهای مشخص خود به میدان آیند و به بسیج مردم وافکارعمومی داخلی وبین المللی کمرهمت بندند.تبیلغ شعار” دستها ازایران کوتاه!” صحیحترین شعار برای بسیج مردم ومقابله با مداخله امپریالیستی است.این شعار دارای مضمون میهندوستی و ضد امپریالیستی و بسیج کننده میلیونها مردم ایران و افکارعمومی جهان است. دفاع از حقوق کارگران و بطور مشخص مبارزه برای افزایش دستمزدها وتشکیل اتحادیه های مستقل کارگری ولغوپیمانکاری و ممانعت از خصوصی سازیها واخراج سازیها ….ازجمله وظایف مشخصی است که باید به موازات مبارزه علیه دشمنان خارجی درصحنه عمل اجراشوند. راهی جزاین برای خروج ازاین بن بست متصورنیست.
باید تاکید کنیم در دوران کنونی همانطور که تاریخ نشان داده است تنها حزب طبقه کارگر به منزله نماینده طبقه کارگر رسالت تاریخی رهبری ورهائی طبقه کارگرو دفاع از استقلال ملی، تمامیت ارضی ایران و استقرار سوسیالیسم را دارد.برای تحقق این آرمان انقلابی ورهایبخش بکوشیم و پرچم داراین راه مقدس باشیم!