استاد عبدالهادی رهنما
خیابان بهار
باده در جوش است رنگین در خمستان بهار
خوش به حال باده نوشان و عزیزان بهار
گشته آبستن فضا از عطرهای رنگ رنگ
از قدوم فیض بخش نازنینان بهار
دختران گل به هرسو خنده بر لب کف زنان
رقص دارند دلبرانه در گلستان بهار
کوه و دشت و باغ و صحرا در سحرگاهان همه
مست مستند از می پر شور و جوشان بهار
ماهی و مرغابی وقو، شاد می رقصند ز دل
با سرود و نغمه های رود باران بهار
گویی روز و شب نشسته کرده نقاشی به ما
بهزاد در کوه و دشت و در خیابان بهار
دشت اندر دشت دُخت لاله دُخت ناز بو
غرق شور و مستی بینی نو عروسان بهار
گر که عمر نوح خواهی شاعرانه با صفا
لحظۀ بنشین کنار آبشاران بهار
گر تو خواهی بهره گیری رهنما از زندگی
دل ببند با کاروان عطر افشان بهار .