حماسۀ فریاد
صنم عنبرین
حماسۀ فریاد
در جان من از بند تو آزاد شدن نیست
ویران تو را قصهی آباد شدن نیست
چون کوه سکوتم شده سنگین و گلویم
آمادهی حماسهی فریادشدن نیست
هستیست چو نام دگر رنج کشیدن
در قسمت آیینهی ما شاد شدن نیست
در زندگی از هیچ کسی مهر نبینی
تا چشم نبندی، ز پیات یاد شدن نیست
با خون دلت حرف دلت را بنویسی
نقاشی این عشق به بهزاد شدن نیست
تا عشق تو در جان و دلم ساقه دوانده
این قامت من در پی شمشاد شدن نیست
padarjan2025-05-06T06:01:53+00:00